قوانین روحانی زندگی
سی وپنج قانون روحانی ( دایانا کوپر )
1 👈 همان گونه که در آسمان است ، بر زمین نیز
2 👈 همان گونه که در درون است ، در برون نیز
8 👈 قانون اتصال 🌹🌹(( قوانین رقم زدن ))
16👈 قانون موفقیت🌹🌹🌹(( قوانین آگاهی متعالی ))
24 👈 قانون چالش 🌹🌹🌹🌹(( قوانین بسامد بالا ))
زندگی بر روی این کره خاکی ، به مانند یک بازی گروهی است . باید قواعدش را بیاموزید تا بتوانید در آن شرکت کنید و سهم خود را به انجام برسانید ، ما قبل از تولد ، قوانین روحانی را آموخته ایم ، زمانی که قوانین روحانی را درک کنید و از آن پیروی کنید ، می توانید بهشت را بر روی زمین خلق کنید . ولی زندگانی تبدیل به صحنه ی آشفتگی شده است چون مردم این قوانین را فراموش کرده اند یا خود تصمیم گرفته اند آنها را نادیده بگیرند . این کتاب ، این قوانین را به خاطرتان خواهد آورد و ابزاری خواهد بود برای درک قوانین روحانی . وقتی از قوانین روحانی پیروی می کنیم می توانیم به آگاهی حقیقی دست بیابیم . طعم یگانگی را می چشیم و در ساخت عشق ، محبت و اعتماد به سر خواهیم برد . آنگاه به استادانی تبدیل می شویم که تحت هدایت درونی قرار دارند و هرگز اجازه نخواهیم داد شخص دیگری ما را از مسیر منحرف کند در این مقطع ، بزرگ ترین لذتمان خدمت به انسانیت و هستی خواهد بود . این همان بهشت روی زمین است . زندگی لذت بخش ، آرام و هماهنگ می شود . با دیگران همکاری می کنیم و یکدیگر را توانمند می سازیم . خواسته ها و امیال خودخواهانه را دور می ریزیم و زندگی الهی را در پیش می گیریم . نگاهی گذرا به طرح روحانی همه ما در این پیکره ی مادی تجسم می یابیم تا زندگی را این گونه سپری کنیم . زمین ، مدرسه ای اسرارآمیز است . مکانی که در آن درسهایمان در قالب وضعیت های گوناگون یا افرادی خاص به ما داده می شود . این راهی است که در آن با اوضاع و احوال زندگی مان دست و پنجه نرم می کنیم ، اوضاع و احوالی که تعیین می کنند آیا از پس امتحاناتمان بر خواهیم آمد یا خیر زمانی که به تمامی ، آزمون هایمان را به محبت ، قدرت و درک ، پاسخ دهیم ، استاد می شویم . زمین یک بنای آموزشی بسیار خاص در هستی است در اینجا درس هایی در باب احساسات و عواطف ، امور مالی و جنسی فرا می گیریم که به هیچ روی در هیچ جای دیگر ، قابل دسترسی نیست ، اما همچنین صاحب پیکری مادی هستیم که بر طبق حالات عقلانی و احساسی ما ساخته شده است ، اما وقتی تولد می یابیم اتصال روحانی مان از خاطرمان می رود با وجود این ما مسیر زندگی مان را به تنهایی طی نمی کنیم . همه ما فرشته نگهبان داریم که سرتاسر زندگی مان همراه ما هستند ، فرشتگان ، موجوداتی روحانی خالصی از ابعاد بالاتر هستند که به ندرت تجسم می یابند . فرشته نگهبان ما از ما محافظت می کند ، تشویقمان می کند و ندای وجدان ماست ، زمانی که آماده باشیم ، دیگر فرشتگان را نیز به منظور تحقق هدفی خاص یا برای همکاری به خود جذب می کنیم . هر شخص تکامل یافته ، راهنماهای بزرگتری به خود جذب می کند . راهنماهای بسیار داریم که در جنبه های گوناگون زندگی به ما کمک می کنند . همچنین یاری دهندگانی داریم . اینها معمولاً ارواح کسانی هستند که در زندگی شان ما را دوست داشته اند و پس از مرگشان نیز می خواهند ما را یاری دهند . ما موجوداتی چند بعدی هستیم . یک بعد بسامدی است . این یعنی شاید بخشی از ما در احساسات منفی دارای بسامد پایین درمانده باشد ، در حالیکه جزئی دیگر از وجودمان محبت و عشق را به درون کائنات ساطع می کند . به بیان ساده ، نخستین بعد ، قلمرو کانی است که در ان اندیشه ها و باورهای جدید ریشه دارند . دومین بعد دنیای گیاهان است که برای رشد نیازی به نور دارد . نور شامل اطلاعات درخشش روحانی است . سویمن بعد ، قلمرو حیوانی است کسانی که بسیار مادی و منفی هستند . بسامد این بعد را از خود ساطع می کنند اینها اغلب پیوندهای الهی شان را از یاد برده اند . سیاره ما اکنون در حال حرکت به سوی چهارمین بعد است . در این بسامد انسان ها آغاز به یاد آوری گذشته شان و حقیقت وجودشان می کنند . قلبشان می خواهد در برابر عشق بدون قید و شرط گشوده شود . برای حرکت به درون بسامد بعد پنجم ، افراد باید خود و دیگران را بخشوده باشند . باید که ترس و منفی گرایی تغییر ماهیت دهد . این ، نخستین مرحله ی درک یگانگی است ، ششمین بعد ، بسامدی است که زمانی به آن نائل می شویم که جسم مادی مان را پس از عروج ترک می کنیم و کالبد نورانی مان را برای خدمتی عالی تر در کائنات تطهیر می کنیم . هفتمین بعد ، تحت نام هفتمین بهشت شناخته می شود . اینجا مکانی است که استادان برتر عروج یافته و اغلب فرشتگان در آن سکنی می گزینند . روح شما ، جنبه ای برتر از شماست که تمامی تجربیات سفرهای شما را در طی بسیاری از سطوح وجودی تان با خود به همراه دارد بخشی از روح شما ، که خویشتن شخصیتی شماست ، برای آموختن به زمین فرستاده شده است . در حالیکه خویشتن برتر شما یا روح شما می داند که شما موجودی روحانی در کالبد انسانی هستید ، خویشتن کمتر شما یا جنبه ی شخصی شما ، این را فراموش کرده است . وظیفه شما روی زمین این است که به خاطر بیاورید چه کسی هستید بسیاری از مردم در خفتگی روح به سر می برند و از اینکه موجوداتی روحانی هستند آگاهی ندارند . خویشتن برترشان برای شان مشکلات ، درد و رنج می فرستد که همه آنها به منزله ی بیدار باشی است تا ایشان را برای جستجوی حقیقت به طی طریق بگمارد . اکنون پنجره فرصت رشد روحانی گشوده است ، اکنون بخت این را داریم که همه بدهی های «کارمایی» خود را بپردازیم و بر درسهایمان تسلط بیابیم
:بخش دوم / قانون اول کتاب قانون روحانی
همانطور که در آسمان است ، بر زمین نیز آنچنان که در آسمان هاست ، بر زمین نیز کرده شود . این نخستین قانون کائنات است . بر زمین همان گونه که در بهشت است . اگر پدر یا مادر باشید همه فرزندانتان را به یک اندازه دوست دارید چه شیرخوار باشد چه خردسال و چه نوجوان . آنها را باور دارید حتی اگر در حال سپری کردن دوره ای دشوار از زندگی شان باشند . شاید مادر با مشاهده رفتار نادرست فرزندش ، سرش را با تاسف تکان دهد ولی هیچگاه او را مورد قضاوت قرار نمی دهد . او می داند که فرزندش بالاخره بزرگ خواهد شد . خداوند وقتی دچار آشفتگی هستید یا بخشی از کار را دشوار می یابید از دوست داشتن شما دست نمی کشد . در موردتان قضاوت هم نمی کند ، بلکه به واسطه ی فرشتگان مورد تشویق و مساعدت قرار می گیرید . کائنات به شما عشق می ورزد و چشم انداز اینده ی شما با وجود همه اشتباهاتی که اکنون روی زمین انجام می دهید ، این است که به آگاهی حقیقی دست یابید . به ما نیز حق انتخاب داده شده است . مانند هر پدر و مادر معقول ، خداوند نیز قدم پیش می گذارد و زمانی که بشدت از مسیر خارج می شویم سعی می کند هدایتمان کند ، با وجود این ، خداوند ، بر اساس قوانین روحی اش ، ما را مجبور به انجام خواسته اش نمی کند . اگر به بیراهه کشیده شویم ، او می ایستد و به ما اجازه می دهد تا از ان طریق سخت بیاموزیم . درست مثل فضای خانواده ارواح جوان به دقت تحت نظارت الهی هستند ، در حالی که به ارواح تکامل یافته به نسبت سطح و جایگاهشان مسئولیت داده می شود . کائنات ، زمانی که در حال تجربه و یادگیری هستیم بدون هیچ قضاونی صبر می کنید . زمانی که آماده هستیم ، درهایی تازه به رویمان گشود می شود . آیا می خواهید کسانی که دوستشان دارید خوشبخت ، موفق ، کامیاب و سلامت باشند ؟ اگر آنها را به راستی دوست داشته باشید البته که این را می خواهید . به همین سان ، خدا نیز می خواهد شما بنده ی محبوب او ، خوشبخت ، موفق ، کامیاب و سلامت باشید زمانی که شاد هستید ، آسمان به تپش در می آید مشیت پرودگار شما بر این است که شما آنچه را باعث خوشحالی کامیابی و حس ارزشمندی تان می شود ، انجام دهید . خدا نیز در رویاها ، مراقبه یا در خلال تلقین شهود و دریافت های ناگهانی ، ما را راهنمایی می کند . او به ما حق انتخاب تام می دهد چه راهنمایی اش را بپذیریم چه نه . با اینکه حق انتخاب دارید روح شما مشتاق است راهی را بپذیرد که عالی ترین رشد روحانی را در پی داشته باشد . ما اغلب مسیر مشقت و سختی را در زندگی پیش می گیریم ، که این مسیر سخت ، به سبب عمل کردن بر اساس خواسته های پست و ناچیزمان که از خودخواهی مان نشات می گیرند در زندگی مان پدیدار می شود . نتیجه اجتناب ناپذیر آن نیز احساس نا خوشایندی خواهد بود که سر تا پایمان را فرا می گیرد . انتخاب های اندیشمندانه ، شجاعانه ، به خوشبختی و تندرستی و فراوانی خواهد انجامید . همه ما دوست داریم از ما قدردانی شود . شخصی از صمیم قلب بابت کاری که برایش انجام داده ایم از ما تشکر می کند . احساس رضایت و خشنودی می کنیم و اغلب به بخشش بیشتر ترغیب می شویم . در آسمان نیز همین گونه است ، زمانی که قدرانی می کنیم و می گوئیم بابت آنچه دریافت کرده ایم شاکر و سپاسگذاریم اسمان به ما لبخند می زد ، انگاه نیروهای کائنات برکت بیشترین نثار و نصیب مان می کند . وقتی در حق خودتان یا هر یک از مخلوقات خدا مهربانی کنید کائنات با شما احساس صمیمیت خواهد کرد . زمانی که کسی را مشتاق می یابید ، شما نیز بارقه ای را در خود احساس خواهید کرد و انگیزه می یابید که اقدامی بکنید . در مورد انرژی کائنات از شور و هیجان شما حمایت می کند . اگر کسی به شما ایمان داشته باشد شما نیز به ایمان او پاسخ خواهید داد . وقتی ما به خدا ایمان داشته باشیم خدا نیز به ایمان ما پاسخ خواهد گفت ما به سخاوت و بخشش پاسخ می دهیم ، خدا نیز چنین می کند . امور همانگونه که در قلب انسان احساس می شود . در نظر خدا نیز چنین اند
بخش دوم / قانون دوم کتاب قانون روحانی
زمین مکانی برای یادگیری است . جایی است که درس هایمان به ما داده می شود ، به این شکل که دنیای بیرون ما ، بازتابی دقیق از دنیای درون ماست اگر در درونتان خشمگین هستید ، حتی اگر این خشم چنان در اعماق وجودتان مدفون باشد که از آن بی خبر باشید ، در زندگی تان با افراد خشمگین مواجه خواهید شد . انها خشم افکار شده ی درونتان را به شما باز می تابانند . اگر پیوسته از خودتان انتقاد می کنید و دائم با اندیشه هایتان خود را مورد مواخذه قرار می دهید کسائی را به خود جذب می کنید که با تحقیر شما و حتی وارد آوردن ضربات فیزیکی به شما ، همین را به شما انعکاس می دهند . شخصی که خود را از درون ، ایمن ، محبوب و خوشبخت احساس می کند ، زندگی امن و شادمانی خواهد داشت که در آن ، کسانی احاطه اش می کنند که او را دوست دارند . تمامیت درون تان با کسانی که اطراف شما هستند مطابقت می کند . کائنات خود را طوری دوباره تنظیم می کند که واقعیت شما را انعکاس می دهد بدون اغراق ؛ همانگونه که در درون است ، در بیرون نیز . بدن شما اینه ای از اعماق وجودتان است و اغلب احساسات درونی و ناخودآگاهی شما را منعکس می کند بنابراین اگر در گردن خود دردی احساس می کنید از خودتان بپرسی من به چه کسی اجازه داده ام باعث شود گردنم درد بگیرد ؟ زمانی که خودتان را دوباره توانمند می کنید دیگر نیازی به درد کشیدن در این ناحیه ندارید . همچنین امکان دارد خودتان برای خود دردی ایجاد کرده باشید ! زندگی در مدرسه شگفت انگیز زمین ، فرصت هایی مداوم برای یادگیری ما پیش می آورد . حیوانات شما مشخصات درونی شما را به شما باز می تابانند . وقتی ما محض شوخی و خنده می گوئیم شخصی درست شبیه سگش است ، آنچه دریافت کرده ایم چندان تصادفی نیست . اگر حیوان شما ظاهراً مشخصات متفاوتی دارند ، هر کدام بخشی از شخصیت شما را نمایش می دهند ، به همین دلیل هم وارد زندگی تان شده اند . اشیاء بی جان نیز جنبه ای از صاحبانشان را به نمایش می گذارند وقتی شخص سوار یک خودروی قراضه و خراب و کثیف و قدیمی است ، این خودرو وضعیت درونی فعلی این شخص را منعکس می کند . یک خودروی زیبا درخشان و تمیز ، نمود خارجی ارزش درونی است . یک خود روی خانوادگی ، احساس خانوادگی جمعی بنیادینی را نشان می دهد . کائنات خودش را دوبار تنظیم می کند تا برای شما آن چیزی را بیاورد که باورش دارید
بخش دوم / قانون سوم کتاب قانون روحانی:
براساس قوانین روحانی ، اگر کمک می خواهید ، باید برایش در خواست کنید اگر خودتان را جلو بیندازید و در اموری که کاملاً به دوستتان مربوط است دخالت کنید ، به این بهانه که می خواهید به او کمک کنید ، سریع ترین راه را برای از دست دادن دوستی انتخاب کرده اید . فراتر از آن ، وقتی به کسی کمک می کنید که درخواست کمک نکرده است ، نمی گذارید او وضعیت را برای خودش به نظم در بیاورد که این کار ، در حقیقت اخلال در روند یادگیری او محسوب می شود . زمانی که کمک یا نصیحت تان اجباری است ، اگر وضعیت او بدتر شود باید «کارمای» آن را تحمل کنید . اقدام به کمکی ناخواسته جزو رفتارها و منش ناپسند تلقی می شود . البته بدیهی است که اگر مشاهده کنید کسی در حال غرق شدن است به او کمک می کنید . در خیابان شخصی نابینا را در عبور از گودال ها راهنمایی می کنید . از بیماران و داغدیدگان دلجویی می کنید با وجود این ، اگر از آشفتگی و نابسامانی زندگی یکنفر دیگر آزرده شدید ، این موضوع به خود شما مربوط است . این نشانه است دال بر اینکه شاید بیش از آنکه نیاز داشته باشید شخص دیگری را نجات دهید ، باید به اوضاع و احوال خودتان نگاهی بیندازید . پیوسته سوالاتی از این قبیل از من می شود که : چه کار می توانم برای خاله ام بکنم ؟ از زمانی که همسرش مرده بسیار متاثر شده است و من دائماً سعی می کنم او را به ملاقات اشخاص جدید ترغیب کنم ، ولی او زیر بار نمی رود پاسخ اینست : وقتی آماده شود آنگاه از شما درخواست می کند که کمکش کنید تا آن زمان نگاهی به درون خودتان بیندازید ، به آن بخش از خودتان که می خواهد افرادی جدید را ملاقات کند . یا درباره ی آن احساس طرد شدگی فکر کنید که اگر او کمک شما را بپذیرد به شما دست خواهد داد . من از دست دخترم به ستوه آمده ام . او می خواهد نامزدی اش را به هم بزند و من نگرانم که او هیچگاه ازدواج نکند . چگونه می توانم به او کمک کنم ؟ پاسخ این است : زمانی که دختر شما متوجه ترس های خود شود ، آماده خواهد شد . شاید او در بعضی از سطوح عمیق درونی اش می داند که این شخص فرد مناسبی برای او نیست . شاید او می داند که این موضوع شما را ناراحت می کند و می خواهد به این شیوه شما را عذاب دهد ممکنست برای این کارش میلیون ها دلیل داشته باشد . ولی واضح است که او با یادآوری بعضی از مسائلی که در ضمیر شما مکنون است ، دارد به شما خدمت می کند . تا زمانی که در خواست کمک نکرده برای کمک به او تلاشی نکنید و ببینید این ماجرا برای خودتان چه معنایی در بر دارد . اگر در وضعیت شغلی بغرنجی درگیر شده ای ، شاید آموزش و تجربه ای که از سر و کار داشتن با آن اوضاع به دست می آورید مانعی باشد که رد شدن از آن به منزله ی برداشتن گامی مهم در پیشرفت شغلی تان است ، قدمی که برای حرکت در مسیر تحقیق اهدافتان به آن نیاز دارید ، قدمی که شما را آماده ی ترقی و ترفیع می کند . نباید انتظار داشته باشید شخص دیگری از راه برسد و به جای شما از روی این مانع بپرد و سر رشته ی اوضاع را بدون اجازه ی شما در دست بگیرد این یعنی مزاحمت و اخلال ، و راه شما را در آماده شدن برای تصدی شغلی بهتر مسدود می کند . در قلمروی روحانی ، هیچ فرشته یا موجود برتر نورانی سودای اخلال در زندگی شما را ندارد . بله ، اگر «کارمای» شما نباشد ، شما را از سوانح جدی حفظ می کنند ، یا اگر زمانتان نرسیده باشد جلوی مرگتان را می گیرند . با وجود این ، در نهایت مهربانی و شکیبایی تمام کناری می ایستند و تماشا می کنند که چگونه اوضاعتان را به آشفتگی می کشانید ، چون گاهی این درست همان چیزی است که برای رشدتان به آن نیاز دارید . برای آنها نه تنها از نظر روحانی دخالت در کار شما بسیار ناپسند است ، بلکه همچنین شما را از قوی تر شدن و آموختن باز می دارد . البته زمان هایی می رسد که درخواست کمک مناسب است . منظورم از درخواست ، فریاد کشیدن از سر نا امیدی مانند یک کودک یا گریستن به مانند قربانی نیست که نمی خواهند مسئولیت اعمالشان را بپذیرند منظور از درخواست کردن ، به دقت ارزیابی کردن وضعیت ، و سپس به آرامی و مقتدرانه درخواست کردن کمکی است که به آن نیاز دارید . به محض اینکه برای درخواست کمک آمادگی پیدا کنید . آماده دریافت آن می شوید . آماده پذیرش حکمتی می شوید که به همراه آن است . آنگاه نیروهای برتر ، خود را برای کمک به شما هم راستا می سازد . بعضی از مردم پیوسته فریاد می زنند : چه وقت ، چه چیز ، چگونه ، چه کسی ، کجا ؟ آنها می خواهند پاسخ سئوالاتشان را یکی پس از دیگری بدانند . اینها بیش از آنکه سوال باشند تقاضا هستند . از ناامیدی و نیاز سرچشمه می گیرند نه از دید باز و متمرکز . شخصی که استوارانه با عزمی راسخ در مسیر روحانی گام بر می دارد ، برای یافتن پاسخ ها به درونش باز می گردد . به محض اینکه آماده شوید راجع به امری بیشتر بدانید ، آموزگار آن پدیدار می شود تا آن را به شما بیاموزد . این آموزگار شاید در قالب یک کتاب در مسیرتان قرار گیرد ، یا یک شخص ، یا یک برنامه تلویزونی . زمانی که برای صورت بندی پرسش آماده باشید ، آماده اید تا پاسخ آن را بدانید . چه بسا انتظار نداشته باشید که یک مشاور را به شام دعوت کنید تا از او راجع به کاری که در صدد انجامش هستید سئوال کنید و سپس در پایان ، همراه با صرف قهوه از نتایج گفتگویتان یادداشت برداری کنید . یا انتظار نداشته باشید همسایه تان که هنرمند و خانه آرا است بدون هیچ دعوتی وارد منزلتان شود و اثر هنری را روی دیوارتان نصب کند . این کار ها درست به همان اندازه ی مزاحمت و دخالت محسوب می شود که فردی شفا دهنده اصرار داشته باشد سردردتان را بر طرف کند و بخواهد شما را شفا دهد . شاید شما از هر یک از این خدمات سپاسگزار باشید ولی در کل ، تا زمانی که در خواست نکرده اید ، این کمک های اجباری ، قوانین روحانی را نقض می کند . اگر شخص کمکی پیشنهاد دهد و شما آنرا بپذیرید این به منزله قرارداد خواهد بود . ولی اگر آنها پیشنهاد کمک دهند و پیشنهاد کنند تا بالاخره شما آنرا بپذیرید ، این یعنی تحمیل . زمانی که از جانب فرشتگان ، مسسیح ، استادان عروج یافته یا هر یک از سلسه مراتب نورانی به کمک نیاز دارید ، نخست خود را آرام کنید . بر آنچه به راستی می خواهید مراقبه کنید و راجع به ان به شفافیت و وضوح برسید . سپس از موجوداتی که می خواهید از طریق آنها عمل کنید ، درخواست کنید کمکی را که نیاز دارید در اختیارتان قرار دهند . آنها همیشه شما را یاری خواهند داد . روزی دخترم در حین رانندگی به سمت محل کارش احساس کرد به شدت خسته و فرسوده شده است . در دل گفت ، چگونه می توانم به خودم برای روزی که در پیش دارم انرژی بدهم ؟ هنوز چند لحظه از شکل گیری این فکر در ذهنش نگذشته بود که خودرو ای از کنارش گذشت . حروفی که روی پلاک خود رو نقش بسته بود این بود : AOM او می دانست پاسخش را دریافت کرده است . اُم آوای مقدس و روحانی کائنات است و مانترایی بسیار قدرتمند به شمار می آید . او تمام وقت در طی مسیرش به محل کار این مانترا را تکرار کرد و احساس بسیار بهتری یافت . به خاطر داشته باشید که پاسخ در بطن سئوال جای دارد هر چه پرسش تان شفافیت بیشتری داشته باشد ، کمک کامل تری دریافت می کنید . کائنات در انتظار کمک کردن به شماست همه آنچه باید انجام دهید . درخواست کردن است
بخش دوم / قانون چهارم کتاب قانون روحانی:
یادم می آید زمانی که کودک بودم با آهنربا بازی می کردم و از اینکه می توانست بعضی اجسام را به سمت خود بکشد و بعضی اجسام را از خود دفع کند ، به وجد می آمدم . اجسام بی شماری هم نسبت به آهنربا ، هیچ واکنشی نداشتند و خنثی و ساکن می ماندند . در آن زمان هیچ درکی از قوانین فیزیک نداشتم ولی احساس می کردم بازی با ان لذت بسیاری دارد . اگر سراپایتان را با آهنربا بپوشانید ، انتظار خواهید داشت بعضی از اجسام به شما بچسبند ، بعضی با جهشی از شما دفع شوند و بسیاری دیگر نیز هیچ واکنشی در برابر شما نشان ندهند . به گونه ای می توان گفت این انرژی تان را فرا می فرستید . بعضی از مشخصات شما جذب کننده هستند و بعضی دیگر دفع کننده . شما هر چیزی و هر شخصی را که در زندگی تان دارید به سوی خودتان جذب کرده اید . بقیه ی چیزها و اشخاص را از خود دفع کرده اید . بسیاری از اوضاع هیچ گونه کشش مغناطیسی به سوی شما ندارند . به عنوان مثال ، شاید هیچ گاه گرسنگی و بی خانمانی را به سوی خود جذب نکنید چون ارتعاشی را که آن را به سویتان می آورد نفرستاده اید . فرستنده ی رادیو ، در بسامد خاصی برنامه پخش می کند . هر کسی به برنامه ای علاقه مند است باید رادیوی خود را روی موج فرستنده ی آن تنظیم کند . شما نیز فرستنده هستید . شما نیز برنامه ی زندگی تان را پخش می کنید . شما چند و چون الگوهایتان ، و بسیاری دیگر را به درون عالم اثیری می فرستید . تصور کنید می خواهید یک برنامه ی شنیدنی را بیابید . می توانید صدها برنامه بیابید و دائماً جستجو می کنید تا بالاخره تصمیم بگیرید کدام یک را برای گوش دادن انتخاب کنید . از بسیاری از ایستگاه ها بلافاصله می گذرید . گاه یکی از آنها توجه تان را جلب می کند ؛ شاید سنگین است ، شاید خنده دار ، شاید ملالت آورد ، شاید جالب ، شاید خشن ، و شاید آرامش بخش . چیزی در آن است که شما را دعوت می کند رادیویتان را روی آن تنظیم کنید . اما شاید هیچ کاه به دام آن نمی افتید . ما نیز به همین شیوه مردم را به خود جذب می کنیم . کسانی که با بسامد ما هماهنگی ندارند ، به سادگی جذب ما نیز نمی شوند . آنها از کنارمان می گذرند . ارتعاشی که ساطع می کنید از انرژی خود آگاه و ناخودآگاهتان تشکیل شده که بعضی دفع کننده ، بعضی جذب کنند و بعضی خنثی و بی اثر است . قانونی که در اینجا حکمفرماست این است : مشابه را جذب می کنند . ما افراد و شرایطی را به زندگی مان جذب می کنیم که ارتعاشی مشابه خودمان دارند . مشخصات منفی از قبیل نیازمندی ، ناامیدی ، افسردگی ، طمع ، نامهربانی یا بی فکری ، بسامدی پایین را منتشر می سازد . اگر عناصری از اینها را در سرشت مان داشته باشیم ، آن گاه اشخاصی با همان انرژی را به سوی خود جذب می کنیم . مشخصاتی از قبیل عشق ، مهربانی ، شادی ، شوق ، و سخاوت ، انرژی دارای بسامد بالا ساطع می کنند و باعث می شوند اشخاصی با انرژی مشابه به سویمان جذب شوند . بسیار می شنوم که مردم می گویند : "نمی توانم درک کنم چرا او در زندگی من است . او خیلی منفی است و به هیچ وجه شبیه من نیست ." یا "چرا آن شخص مرا فریب داد ؟ من که آدم صادقی هستم." قانون روحانی ، دقیق است . کائنات ، به ما آینه هایی می دهد که در آنها بنگریم . به اطرافیان بنگرید و به شخصیت هایی که در اطرافتان هستند توجه کنید . آنها به دلیلی در بازی زندگی شما نقش ایفا می کنند . هر چه شدیدتر انکار کنید مغناطیسی برای جذب نوع خاصی از افراد یا شرایط هستید ، خویشتن برترتان بیشتر از شما درخواست می کند که به سایه تان نگاه کنید . این جنبه ای منفی از خویشتن ماست که آن را انکار می کنیم . اگر احساس می کنید که حاضرید به رابطه ای پایبند و متعهد باشید ولی همراه شما چنین نیست ، به درون خود نگاه کنید و به ترس خودتان از این تعهد پی ببرید . اگر صددرصد از این تعهد مطمئن بودید ، او نیز مطمئن می بود . لحظه ای که اعتقاد اساسی تان را تصحیح کنید ، دیگری نیز یا خودش به شما متعهد خواهد شد یا صحنه ی زندگی تان را ترک می کند تا اجازه دهد شخصی که می تواند به شما متعهد شود پا به زندگی تان بگذارد . شخصی که همیشه شاد و سرخوش است ولی به نظر می رسد بین اشخاص افسرده احاطه شده ، آنها را به سوی خود جذب کرده تا ناخشنودی درونی اش را منعکس کنند . ناامیدی ، دفع کننده است . زوجی را می شناسم که به کل از اینکه فرزندی داشته باشند ناامید بودند . آنها هر شیوه ای را آزموده بودند . هر جایی رفته بودند . هیچ دلیل جسمانی برای ناباروری شان وجود نداشت . پزشکان دائماً به آنها می گفتند که روحی در انتظار ورود است ولی ناامیدی آنها ، روحی را که می خواست وارد شود دفع می کرد . عاقبت تصمیم گرفتند تسلیم اوضاع شوند و از زندگی شان بدون فرزند راضی باشند . به محض اینکه این گونه رفتار کردند ، انرژی شان ، تغییر جهت داد . آنها انرژی مغناطیسی رضایت و خرسندی فرستادند که این انرژی ، روحی از کائنات را به سوی آنها کشید و ناگهان آنها دیدند در انتظار تولد کودکی هستند . اتفاق مشابهی برای کسی می افتد که از داشتن همسر ناامید است . دیگران این ناامیدی را بسیار ماهرانه و هوشمندانه در می یابند ، و می روند زمانی که انرژی تان را در قالب دوست داشتن ، پذیرفتن ، گشوده بودن ، تغییر می دهید ، شخص درست ، جذب شما می شود . زمانی که انرژی تان را در قالب دوست داشتن ، پذیرفتن ، گشوده بودن ، تغییر می دهید ، شخص درست ، جذب شما می شود . باورهای اساسی و بنیادین ما ، اوضاع و اشخاص را به سوی ما جذب می کنند . اگر اعتقاد شما بر این است که شایسته و سزاوار نیستید ، اشخاصی را به زندگی تان جذب خواهید کرد که همین اعتقاد را به بدرفتاری در حق شما به شما منعکس می کنند . اگر اعتقاد دارید که ناگزیرید خود را وقف دیگران کنید ، اشخاصی را جذب خواهید کرد که به طریقی نیازمند مراقبت شما هستند . قانون جاذبه در بسیاری از سطوح ، صادق است . اگر زندگی تان آشفته باشد ، غذاهایی را جذب می کنید . که با ما همخوانی ندارند . اگر افکارتان سرشار از انتقاد و سرزنش نسبت به خودتان باشد ، احتمالاً نوشیدنی های تلخ و بی کیفیت نصیب تان می شود . شاید پشه هایی را به خود جذب می کنید که شما را می گزند . آنها بازتابی از انرژی ای هستند که می فرستید . اگر در درون خود خشم و غضب را مدفون ساخته اید ، چه بسا حمله و تهاجم دیگران را به خود جذب کنید . البته ممکن است این اتفاقات ، بازتابی از «کارما» باشد ، که البته اجتناب ناپذیر از درست و غلط است که در طی دوره های زندگی شما ایجاد می شود . اگر افکار منفی در سر بپرورانید اوضاع و افراد منفی را به خود جذب می کنید . اگر بیمار هستید ، لحظه ای که آماده باشید آن را رها کنید ، شفا دهنده ای کامل را به زندگی تان جذب می کنید . اگر در آرزوی موفقیت پروژه تان هستید ولی در اعماق وجودتان احساس خستگی و ملالت می کنید یا هراسان و فرسوده هستید ، آنگاه انرژی پایه ی شما موفقیت را از پروژه سلب می کند . هر وقت امری آن طور که شما انتظار دارید به وقوع نمی پیوندد ، اعماق احساساتتان را بکاوید و آنها را تغییر دهید . سپس هر چه را می خواهید به مانند آهنربا به خود جذب خواهید کرد . درون ، بیرون را جذب می کند ، اگر چیزی در دنیای بیرون شما آن طور که شما می خواهید نیست ، به درون بنگرید و احساسی را که در مورد خودتان دارید تغییر دهید . آنگاه خود به خود افراد و تجربیات متفاوتی را به خود جذب می کنید . شاید بپرسید اگر شخصی از نظر روحی بسیار تکامل یافته باشد ولی با معتادان مواد مخدر یا جنایتکاران سرکش سر و کار داشته باشد چه ؟ این اتفاق زمانی می افتد که این شخص به لحاظ روحانی پذیرفته که با این قبیل افراد کار کند . احتمال این هم هست که این پیامد «کارمایی» از امری حل نشده باشد که از گذشته اش برای خود ساخته است . همچنین در مواردی مشاهده می شود که قطب های مخالف یکدیگر را جذب می کنند . شخصی که از خود نور می تاباند شاید امواج تاریکی را به سوی خودش بکشد ولی تحت تاثیر آنها قرار نگیرد . مکانی تاریک مانند زندان ، شاید اشخاص روشنفکری را به درون خود بکشاند که آرزو دارند نور و روشنایی را به درون خویش راه دهند . هیچ گاه انرژی منفی نفرستید چون در این صورت باید منتظر مصیبتی باشید که به سراغ شما می آید . همیشه نور مثبت بفرستید و آن گاه منتظر معجزه ای باشید که به سویتان کشیده می شود . شما آهنربا هستید : شما مشابه خود را به خود جذب می کنید
بخش دوم / قانون پنجم کتاب قانون روحانی:
به تماشای بازی کودکان نشسته بودم . دختر کوچک بساط مهمانی چای را در باغ ترتیب داده بود . برادرش را برای صرف چای صدا کرد ولی وقتی او آمد و نزدیک در رسید ، دخترک در را با فشار به روی او بست و اجازه نداد وارد شود . بین آن دو کشمکشی در گرفت . دخترک عصبانی و خسته ، سعی داشت مانع ورود برادرش شود . شاید به این کودک بخندیم و بگوییم آنها چقدر خیره سر و نادان اند . با وجود این ، که نیز اغلب کارهایی مشابه همین را در زندگی مان انجام می دهیم . هرگاه که بر چیزی تمرکز می کنیم آن را به خود فرا می خوانیم . با افکار و باورهایمان ، افراد و موقعیت ها و چیزهای مادی را به درون زندگی مان دعوت میکنیم . وقتی آنها می رسند ، اگر به راستی آنها را نخواهیم ، سعی می کنیم دوباره آنها را پس بزنیم . با یکی از همسایگانم صحبت می کردم که می گفت مطمئن است مادرشوهرش خیال دارد کریسمس نزد آنها بیاید و آن تعطیلات خوش را برای همه ی آنها خراب کند . او گفت : "همین حالا می توانم به وضوح همه چیز را ببینم . به یک کابوس می ماند . " مسلماً تصاویر و هراس ها نیرومند او ، به گونه ای اجتناب ناپذیر ، مادرشوهر او را به سوی آنها می کشید ، در حالی که خشم او ، در را به روی مادرشوهر می بست . همسایه ی من ، انرژی حیاتی خودش را صرف مقاومت کردن می کرد . بسیاری از مردم بدون اینکه بدانند چه می کنند ، قانون مقاومت را به جریان می اندازند . ضمیر ناخودآگاه شما و ذهن کیهانی دقیقاً مانند رایانه عمل می کند . نمی توانید به یک رایانه بگویید یک برنامه ی خاص را بالا نیاورد چون نمی تواند دستورهای منفی را بپذیرد . رایانه فرض را بر این می گذارد که شما آن برنامه را می خواهید ، پس آن را برای تان بالا می آورد . ضمیر خودآگاه شما می تواند بین دستور منفی و دستور مثبت تفاوت قائل شود ولی ضمیر ناخودآگاه شما متوجه تفاوت این دو دستور نمی شود . اگر ضمیر خودآگاه شما بر کاری ، مثل رانندگی ، تماشای تلویزیون ... قویاً تمرکز داشته باشد ، ان گاه ضمیر ناخودآگاه شما پیام را دریافت می کند . به عنوان مثال ، زمانی که کودکی بر انجام تکالیفش تمرکز کرده است ، ضمیر خودآگاهش تماماً مشغول است . اگر در آن لحظه مادرش بگوید : "مواظب باش غلط ننویسی" ، آنگاه ضمیر ناخود آگاه کودک پیام را دریافت می کند ضمیر ناخودآگاه کودک ، از نشانه ی منفی فعل «ننویس» یعنی «حرف ن» صرف نظر می کند و پیام را چنین دریافت می کند : "غلط بنویس ." بهتر بود این پیام ، به شکل مثبت داده می شد : "تو می توانی آن را صحیح بنویسی." مشابه همین وضع ، اگر ذهن شخصی کاملاً درگیر آماده کردن مطالب تدریس فردا صبح باشد و همسرش سفارش کند که "برای مهمانی شام دیر نکنی "، مسلماً مشکلی پیش رو قرار داده است . بهتر بود بگویید : "به خاطر داشته باش که مهمانی شام سر ساعت هشت شروع می شود." اگر دائماً فکری در سر دارید یا اغلب جمله ای را تکرار می کنید ، این فکر با جمله به ضمیر ناخودآگاه شما راه پیدا خواهد کرد . بعضی افراد به این دلیل دچار بیماری می شوند که در برابر بیماری مقاومت می کنند . اگر پیوسته در این باره فکر کنید که : "من نمی خواهم بیمار باشم " ، واژه ی "بیمار" در ضمیر ناخودآگاه جای می گیرد و رایانه ی ذهن شما به دنبال برنامه ای خواهد بود تا شما را بیمار کند هنگامی که در حال استراحت و آرامش هستید نیز ضمیر ناخودآگاه شما همچنان کار می کند . زمانی که زیر آفتاب استراحت می کنید . بدترین وقت برای نگرانی است چون امکان دارد با نگرانی تان در این وضعیت ، ترس هایتان را به تجلی در آوردی . برعکس ، این زمان ، عالی ترین موقع برای در نظر آوردن و مجسم ساختن آن چیزی است که می خواهید در زندگی تان اتفاق بیفتد ."نکن" ، "نمی توانی " ، "نخواهی کرد" ، یا تمام افعال و عبارات حاکی از «نفی» ، عباراتی هستند که قانون مقاومت را بیدار می کنند این فکر "من هرگز همسر کاملی نخواهم یافت" ، مانع یافتن همسری کامل در زندگی تان می شود . عبارت "نمی خواهم فقیر باشم" ، برای تان فقر می آورد . عبارت "نمی توانم در آن خانه ی ترسناک زندگی کنم ، شما را در همان خانه ی ترسناک نگه می دارد . " شما تبدیل به همان چیزی می شوید که در برابرش مقاومت می کنید . هر چه که در برابرش مقاومت کنید ، در زندگی تان اصرار می ورزد و پایداری می کند و انرژی شما ر ا در این تقلا و کشمکش تلف می کند ."من سالم هستم " ، فرمانی است که به درون رایانه ذهن شما می رود و تندرسی را جذب می کند . "من سزاوار همسری کامل هستم" ، همسری کامل را جذب می کند ."من از ثروت استقبال می کنم " ، ثروت را به زندگی شما می کشاند . هیچگاه در برابر شکست یا فقر مقاومت نکنید . به جای این کار ، موفقیت و ثروت را جذب کنید . همیشه به جای مقاومت کردن در برابر منفی ها ، مثبت ها را در آغوش بکشید . زمانی تعطیلاتم را در انجمنی گذراندم که اعضایش تصمیم داشتند ساختار را از گروه های کاری شان حذف کنند . به جای آن از مردم خواسته بودند داوطلبانه به آنها کمک کنند . نتیجه این شد که همه احساس آزادی بیشتری می کردند و زمان بیشماری برای استراحت داشتند . آنها دریافته بودند که قوانین ساختاری ، مردم را تحت فشار قرار می دهد و به مقاومت می انجامد که انرژی فراوانی صرف آن می شود . برداشتن محدودیت ها ، انرژی را آزاد می کند . پس از یکی از سخنرانی هایم در باب فراوانی ، مرد جوانی برای گفتگو نزدم آمد . او می گفت حرف های من باعث ایجاد جرقه ای در ذهنش شده است . تا آن زمان خیال می کرده که شایسته و سزاوار نیست . او متوجه شده بود که در برابر هر چیزی که فراسوی سطح شایستگی اش قرار داشته مقاومت می کرده است . چند هفته بعد او را در کارگاه فرشتگان ملاقات کردم و به من گفت دست از مقاومت برداشت و شروع کرده است به آغوش گشودن و استقبال کردم از آنچه به راستی در زندگی اش می خواهد . این تغییر در نگرش ، سطوح موفقیت و کامیابی او را متحول کرده بود . گاهی تغییر ، کمی بیشتر از این طول می کشد . اگر مدت مدیدی است که در برابر تنهایی مقاومت می کنید ، پس قالب فکری عظیمی از تنهایی در اطراف شما وجود دارد . شاید تمام انرژی تان را صرف عقب نگه داشتن این ترس کرده باشید ، بنابراین برای تبدیل کردن و تغییر شکل دادن این احساس به زمان نیاز دارید . یک شیوه ی مثبت برای حل کردن و از بین بردن این قالب فکری که با توسل به ان مقاومت کرده اید ، این است که تمام ترس هایی را که راجع به آن دارید روی برگه ای بنویسید و سپس آن برگه را بسوزانید . سپس آنچه را به راستی می خواهید بنویسید که انرژی بیشتری دارید . اگر دو نفر بخواهند تخته سنگی را در جهتی معین حرکت دهند باید هر دو در یک سمت آن تخته سنگ بایستید و نیرو وارد کنند تا سنگ حرکت کند . ولی اگر در دو جهت مقابل بایستند و نیرو وارد کنند ، تخته سنگ فقط بر اثر نیرویی حرکت می کند که شخص قوی تر وارد کرده است . وقتی هم که شخصیت های درونی ما در تضاد و کشمکش باشند چنین اتفاقی می افتد . اگر در درونمان دو شخصیتی داشته باشیم که در جهت تحقق هدفی یکسان کار می کنند ، زندگی مان به نرمی رو به جلو جریان پیدا می کند ، ولی اگر دو شخصیت درونی داشته باشیم که در تضاد با یکدیگر کار می کنند ، ان گاه سرجایمان متوقف می شویم . مثلاً ، اگر بخشی از ما از تعهد می ترسد و بخشی دیگری از ما به دنبال رابطه ای صمیمی و پایدار است ، آنگاه یک وضعیت "کشش - فشار" ایجاد کرده ایم . رابطه همان جا متوقف می ماند و ما در تعجب هستیم که چرا تا این اندازه احساس خستگی می کنیم . اگر با شخصی بر روی پروژه ای کار می کنید و هر دوی شما چشم انداز یکسانی دارید ، پیشرفت پروژه ، اجتناب ناپذیر است . ولی اگر دچار مشاجره هستید ، مقاومت ، خود را در قالب تاخیرها نشان خواهد داد . آن شخص ، به طور اتفاقی و تصادفی وارد زندگی شما نشده است . او ، تردیدها ، ترس ها و نا آرامی های شما را به شما منعکس می کند . به درونتان نگاه کنید و تصمیم بگیرید که به راستی چه می خواهید و چشم انداز شما به راستی چیست . زمانی که کشمکش های درونی تان را حل کنید ، آنگاه شخص دیگر ، طبق قانون هستی ، باید زندگی تان را ترک کند یا نگرشی را تغییر دهد . قانون مقاومت ، بر اثر خود آگاهی شخص قربانی مآب به جریان می افتد . قربانی ، کسی است که دیگران را به سبب سرنوشت خود توبیخ می کند و مقصر می داند . او معتقد است که خدا به او حیات بخشیده اما او نتوانسته از خود مراقبت کند . وقتی کسی راجع به خودش این گونه فکر می کند که : "بیچاره من! من نمی توانم از خودم مراقبت کنم" یا "من خیلی بداقبالم" ، تبدیل به فردی قربانی مآب شده است که در برابر فراوانی ، سخاوت و بخشش ، و محافظت و مراقبت الهی ، مقاومت می کند . اگر شخصی ، دیگری را به سبب آنچه در زندگی خودش رخ داده مقصر بداند ، او قربانی ای است که در برابر به گردن گرفتن مسئولیت آنچه خودش رقم زده ، مقاومت می کند . خانم بسیار بداخلاقی که آندریا نام داشت ، برایم از همسرش تعریفی می کرد : "اوضاع نابسمان زندگی زناشویی ما تماماً تقصیر همسرم است . او هر شب بیرون می رود و مرا بسیار خشمگین می کند . " آندریا از پذیرش مسئولیت نگرشش که باعث بی قیدی شوهرش می شد ، سرباز می زد . آندریا در برابر صفات خوب شوهرش مقاومت می کرد . او می گفت همسرش هیچ صفت خوبی ندارد . آندریا از خود تصویر قدیسی خشمگین ساخته بود . فقط زمانی که دست از مقاومت کردن برداشت و به بازبینی صادقانه ی اعمال خود پرداخت توانست آرام تر شود . همسرش دو شب در خانه ماند و آندریا بر صفات خوبی که در او کشف کرده بود متمرکز شد . آن دو اوقات خوشی داشتند . وقتی دیگر آندریا او را مقصر ندانست و دست از مقاومت در برابر بیرون رفتن شوهرش کشید و از ماندنش در خانه استقبال کرد ، زندگی زناشویی شان به نحوی باور نکردنی بهبود یافت . زمانی که احساس خشم یا تقصیر می کنیم ، در برابر لذت و خوشی زندگی و جلال و بزرگی خویشتن مان مقاومت می کنیم . بسیاری از ما تا کنون در برابر انجام کاری مقاومت کرده ایم . در برابر اتو کردن لباس ها مقاومت می کنیم ، تا زمانی که انبوهی از لباس ها جمع شود ؛ یا به باغچه رسیدگی نمی کنیم تا زمانی که علف های هرز همه جا می گیرد . هر چیزی که در برابرش مقاومت کنید ، پیامی برای شما دارد . به عنوان مثال ، اگر در برابر فقر مقاومت می کنید ، پس زمان آن رسیده که ببینید فقر سعی دارد چه چیزی به شما بگوید . آیا از کمبود می ترسید ؟ دقیقاً از چه می ترسید ؟ در برابر آنچه به راستی می خواهید گشوده باشید ، نه در برابر آنچه نمی خواهید . اگر احساس بی ارزشی می کنید ، بلافاصله ارزش خودتان را تثبیت و ابقاء کنید اگر به مدیرتان اعتماد ندارید ، در خودتان اعتماد ایجاد کنید . اگر پیوسته در ذهنتان الگویی تکرار شونده از شکست دارید ، خودتان را موفق تصور کنید . دست از مقاومت بکشید . معلوم کنید که در زندگی تان چه می خواهید و شروع به ارسال انرژی جاذب ، مهیج و شوق برانگیز کنید تا مثبت ها را به سوی خود بکشید . آنچه در برابرش مقاومت کنید ، در برابرتان پایداری می کند انرژی تان را مستهلک می سازد ؛ از آنچه به راستی میخواهید استقبال کنید و احساس سر زندگی کنید