June 9, 2021

چند مقاله روانشناسی

فرزند پروری و طرحواره ها

امروزه فرزندپروری یک علم است. برای تربیت فرزندان باید والدین تربیت شوند تا بتوانند با نیازهای کودکان آشنا شده و از تکنیک هایی بهره مند شوند که بتوانند نیازهای فرزندان را ارضا کنند و کمترین آسیب روانی را به آنان بزنند. از آن جایی که انسان موجودی زیستی، روانی و اجتماعی است،کودکان در ابعاد جسمانی، روانی-عاطفی و اجتماعی نیازهای مختلفی دارند که والدین با شناخت کامل این ابعاد می توانند به خوبی نیازهای فرزندانشان را تامین کنند. با ادامه این مطلب با مرکز مشاوره یاسان همراه باشید:

در بعد جسمانی نیاز به تغذیه سالم، خواب و استراحت کافی، ایمنی و جلوگیری از خطرات، ورزش و تفریح می توانند از نیازهای اساسی کودکان باشند و والد کافی سعی می کند با ایجاد سبک سالم در زندگی کودک نیازهای بعد جسمانی او را به خوبی تامین کند. و نیز در بعد اجتماعی، زمینه ای را فراهم می آورد تا کودک با آموزش مهارت های مختلف بتواند رشد سالمی در این زمینه داشته باشد.

تأمین نیازهای روزانه کودکان موجب می شود، کودک مطمئن باشد که کسی هست که او را دوست دارد و نیازهای او را در اسرع وقت برطرف می کند. وقتی کودک احساس امنیت کند، یاد می گیرد که به افراد اعتماد کند.کودکی که احساس امنیت نمی کند، اضطراب دارد و ناراحت است و این بر سلامت و یادگیری او اثر منفی می گذارد.

آب،نور خورشید، هوا و مواد مغزی نیازهای اساسی برای زندگی گیاه هستند به همین صورت انسان ها نیز باید نیازهای عاطفی اساسی شان تامین شود تا به سلامت روانی و عاطفی برسند. پژمردگی برگ ها اولین علامت اختلال رشد گیاه است همینطور وقتی نیازهای اساسی عاطفی-روانی کودک تامین نمی شود منجر به طیف وسیعی از ناکارآمدی ها در زندگی آینده وی خواهد شد.

در بعد روانی_عاطفی، لازمه قطعی پرورش فرزندان شاد و سالم، ارضا نیازهای اساسی و عاطفی آنان است. نیازهای اصلی روانی یک کودک عبارتند از: امنیت، عشق، توجه و اعتبار دادن به نیازها و احساساتش، پذیرفته شدن، تشویق شدن، همدلی، کمک و پشتیبانی.

کمک به کودکان برای کارا بودن و رشد مطلوب در دنیای بزرگسالان به تامین نیازهای عاطفی اساسی آنها توسط والدین مربوط می شود. اگر این نیازها تامین نشوند تجریبات آسیب رسان و دردناک را درونی می کنند و برای مقابله با آن ها می جنگند که این منجر به ایجاد اختلال شخصیت و یا شکل گیری تله های زندگی یا طرحواره ها می شوند.

والدین باید بدانند وقتی الگویی از بدرفتاری با کودکان شکل می گیرد کدام نیاز عاطفی اساسی فرزندان تامین نمی شود تااز شکل گیری تله های شخصیتی جلوگیری کنند. همچنین باید بیاموزند فرزندپروری باکفایت تامین متناسب (نه کم و نه خیلی زیاد) این نیازهای اساسی در بعد روانی و عاطفی فرزندان است.

از آنجایی که همه ما انسان‌ها در دوران کودکی خود، ناتوان، ناآگاه، بی‌تجربه و وابسته به دیگران هستیم و ممکن است آسیب‌های زیادی را پشت سر بگذرانیم بنابراین تمامی این موارد می‌توانند زمینه‌ساز ایجاد تله شخصیتی ما شوند که احتمال دارد تا آخر عمرمان همراهمان باشند. والدین کافی سعی در شناخت و درمان تله های خود داشته تا از آسیب روانی به فرزندان و زمینه ساز بودن در ایجاد طرحواره های کودکانشان جلوگیری کنند.

طرحواره یک الگوی منسجم، پایدار و منفی است که در طول کودکی و نوجوانی شکل گرفته و توسعه می‌یابد. زمانی که نیاز‌های اصلی فرد در کودکی دیده و برآورده نمی‌شوند، طرحواره های منفی رشد می‌کنند.طرحواره یا تله ی شخصیتی، از طریق اندیشه‌ها، باور‌ها، اعمال و روابط فرد در طول زندگی تقویت می‌شود.

زمانی که یک طرحواره یا تله فعال می‌شود، تمامی افکار و احساسات شما تحت سلطه ی آن قرار می‌گیرند. در این لحظه است که شما افکار و احساسات منفی شدیدی را تجربه می‌کنید.

جفری یانگ ( بنیانگذار طرحواره درمانی ) ۳ عامل را ایجاد تله ها، دخیل می دانست. دو عامل اول، همان عوامل شکل گیری شخصیت انسان هستند: وراثت و محیط. یعنی چه خصیصه هایی از طریق ژنتیک به فرد منتقل شده است؟ یا در چه محیطی پرورش یافته است؟ عامل سومی که او در ایجاد تله ها مورد بررسی قرار داد، نیازهای اساسی انسان در کودکی است.

از نظر این روانشناس، کودک به طور کلی ۶ نیاز اساسی دارد که عبارتند از:

امنیت بنیادین▪︎

ارتباط سالم با دیگران▪︎

پذیرش محدودیت های واقع بینانه▪︎

خود ابرازگری▪︎

خود مختاری▪︎

عزت نفس▪︎

جفری یانگ، بنابه طرحواره درمانی معتقد بود که عدم تأمین هریک از این نیازها، دلیلی بر ایجاد یک تله در شخصیت فرد است.

به طور مثال؛ تله رها شدگی و نیاز به امنیت درون

تله رهاشدگی همان طرحواره ای است که به علت عدم تأمین امنیت درونی کودک ایجاد می شود. در طرحواره درمانی، به بررسی دلایل برآورده نشدن این نیاز پرداخته و گفته می شود، این دلایل عبارتند از: طلاق والدین، مرگ عزیزان ، مورد بی توجهی قرار گرفتن، چه به صورت فیزیکی و چه ، فجایع طبیعی، کودک آزاری، انتظارات بیش از حد والدین از فرزندان.

همچنین جفری یانگ درباره مبتلایان به تله رهاشدگی گفته است: افراد مبتلا به طرحواره ی رهاشدگی، مثل کودکی هستند که مادرش را در بازاری شلوغ گم کرده باشد. این دقیقاً همان حسی است که این افراد تجربه می کنند. آنها فکر می کنند هرگز نمی توانند به زندگی عادی برگردند و بار عاطفی عمیقی از تنهایی و رها شدن را به دوش می کشند.

از دیگر نیازهای کودکان می توان به مواردی که در ادامه می خوانید اشاره کرد؛

  1. (عشق و در آغوش گرفتن) در آغوش گرفتن و نوازش کردن کودک به او احساس امنیت و آرامش می دهد. بغل کردن و نشاندن او روی پایتان، بوسیدن و نوازش کردن او، همه روش های خوبی برای نشان دادن توجه تان به کودک است.
  2. (تحسین و تشویق فراوان) فرزندتان وقتی که می خواهد شما را خشنود کند و یا وقتی که کارش را خوب انجام می دهد یا وقتی حداکثر تلاشش را می کند، از او تعریف کنید، این باعث می شود که دوباره آن کار را انجام دهد.
  3. (لبخند زدن به کودکان) تا می توانید لبخند بزنید تا لبخند زدن یکی از اولین چیزهایی باشد که او یاد می گیرد و آن را برایتان انجام می دهد. لبخند زدن یکی از ساده ترین راه های کمک به کودک برای احساس شادی و امنیت است.
  4. (حرف زدن) حرف زدن و آواز خواندن برای نوزادان از همان ابتدای تولد کار خوبی است. صدای آرام به کودک کمک می کند که احساس آرامش و امنیت کرده و شما را بشناسد و بداند که شما در کنار او هستید تا مراقبش باشید.
  5. (گوش دادن) وقتی بچه ها بزرگتر می شوند و بهتر می توانند از کلمات استفاده کنند، شروع به پرسیدن سوالات زیادی می کنند. با دقت به آنها گوش دهید و تلاشتان را بکنید تا به سوالات آنها پاسخ دهید و به او نشان دهید که یادگیری چیز خوب و سرگرم کننده ای است.
  6. (یاد گرفتن چیزهای جدید) برای آنکه به فرزندتان تجربه های جدید بدهید نیازی به اسباب بازی های گران یا تجهیزات دیگر نیست. شما می توانید از وسایل اطرافتان استفاده کنید یا با هم در پارک یا ساحل پیاده روی کنید. و یا شروع به جمع آوری کلکسیون صدف و یا سنگ های خاص و یا … کنید.
  7. (مراقبت از احساسات آن ها) گاهی برای کودکان دشوار است که کلمات درستی برای بیان ناراحتی یا ترس خود بیان کنند. نوزادان و بچه های کم سن و سال از چیزهای متفاوت و جدید می ترسند، در حالیکه ممکن است هیچ خطری برای آنها نداشته باشد.غریبه ها، دلقک ها یا حتی صدای بلند ممکن است برای کودکانی که به این چیزها عادت ندارند، خیلی ترسناک باشند.گاهی شما وسوسه می شوید که به آن ها بخندید، آنها را مسخره کنید یا بگویید که لوس نشود ، ولی آنچه که کودکان در این موقعیت ها بیش از همه بدان نیاز دارند این است که به آنها آرامش بدهید و توضیح ساده ای در این مورد به آن ها بدهید.
  8. (جایزه و هدیه های خاص) همه والدین دوست دارند فرزندانشان رفتار خوبی داشته باشند. وقتی فرزندتان خوب رفتار می کند به او توجه کنید، این باعث می شود که بیشتر آن کار خوب را انجام دهد.
    اگر وقتی که شیطنت می کند به او توجه کنید، باعث می شود که دائماً در حال بازیگوشی باشد.

هریک ما در کودکی تجربه هایی داریم که آثار آنها بر بزرگسالیِ ما و فردی که اکنون هستیم، مؤثر است.
برخی از این تجربه های کودکی منفی هستند و بنابراین تأثیر منفی بر بزرگسالی فرد می گذارند. به طوریکه ممکن است، فرد گرفتار الگوهای رفتاری تکرارپذیری شود که روابط عاطفی و حتی تمام زندگی او را تحت تأثیر قرار می دهد. امّا چطور؟

انسان به طور ذاتی از ناشناخته ها دوری می کند و به دنبال لمس دوباره ی اتفاقات و تجربه های آشنای گذشته می گردد. بنابراین در بزرگسالی در جستجوی روابط و محیط هایی است که همان حس آشنای دوران کودکی را درونش زنده کند.گاهی آن حس آشنا، یک احساس منفی و زیان آور مثل احساس بی ارزش بودن است و فرد می داند که بهتر است، وارد روابط یا محیط هایی نشود که آن حس را دوباره تجربه کند. با این حال، توجهی به این مطلب نمی کند و این قدر تجربه ی آن احساس منفی را تکرار می کند که به یک الگوی رفتاری تبدیل می شود. به چنین الگوهایی، طرحواره یا تله شخصیتی گفته می شود.

انسان به طور ذاتی از ناشناخته ها دوری می کند و به دنبال لمس دوباره ی اتفاقات و تجربه های آشنای گذشته می گردد. بنابراین در بزرگسالی در جستجوی روابط و محیط هایی است که همان حس آشنای دوران کودکی را درونش زنده کند.گاهی آن حس آشنا، یک احساس منفی و زیان آور مثل احساس بی ارزش بودن است و فرد می داند که بهتر است، وارد روابط یا محیط هایی نشود که آن حس را دوباره تجربه کند. با این حال، توجهی به این مطلب نمی کند و این قدر تجربه ی آن احساس منفی را تکرار می کند که به یک الگوی رفتاری تبدیل می شود. به چنین الگوهایی، طرحواره یا تله شخصیتی گفته می شود.

مثلاً شخصی که در کودکی مورد تمسخر اطرافیان قرار می گرفته و احساس بی ارزشی را تجربه کرده؛ در بزرگسالی، به دنبال روابطی است که طرف مقابل برای او ارزش قائل نشود و بتواند دوباره احساس آشنای بی ارزشی را تجربه کند.
چنین شخصی روابطش به همین علت ناموفق هستند و به پایان می رسند، بدونِ اینکه متوجه تله شخصیتی خود شود. او باز هم وارد رابطه ای جدید می شود که بتواند حس بی ارزشی را به او القا کند.

به طورکلی انواع تله شخصیتی به روش هایی گفته می‌شود که موجبات بازآفرینی شرایط کودکی ما را فراهم می‌آورد. در واقع انواع این طرحواره‌ها، باورها و عقاید تزلزل‌ ناپذیر ما را تشکیل می‌دهند که در ذهن و وجود ما شکل گرفته‌اند.

وبسایت دکتر عطیه سروشhttps://atiehsoroush.com


.


روان رنجوری چیست؛

آشنایی با ۲۰ ویژگی افراد روان رنجور

توسط مهدی فیروزی منتشر شده . زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

روان رنجوری، هر فردی با هر نوع اختلال روانی را در برمی‌گیرد. در واقع، هرکسی که دچار اضطراب فراوان یا سایر عوارض ناراحت‌کنندهٔ هیجانی، مانند ترس مدام و غیرمنطقی، فکرهای وسواسی، رفتارهای اجباری، حالت‌های متضاد و واکنش‌های جسمی و افسرده است، به‌عنوان روان‌رنجور شناخته می‌شود. با این مطلب همراه شوید تا شما را با ویژگی‌های فردیِ روان رنجوری و نمونه‌هایی از رفتارهای روان‌رنجورانه بیشتر آشنا کنیم.

حتما بخوانید:
ترس از دست دادن چیست و چگونه با آن مقابله کنیم؟
پرخاشگری چیست؛ علت پرخاشگری و نحوه درمان آن
درمان ناراحتی روحی؛ افسردگی چه تفاوتی با ناراحتی دارد؟
ویژگی‌های فردیِ افراد روان رنجور
روان رنجوی چیست؟
رفتارهای افراد روان رنجور
حساسیت، ویژگی مثبت افراد روان رنجور
رفتارهای روان رنجوری نشانهٔ چه هستند؟
چطور می‌توان رفتارهای روان‌رنجورانه را متوقف کرد؟

نشانه‌های روان رنجوری برخلاف روان پریشی، شامل اختلال‌های ناخوشایند شخصیتی، درک‌نکردن محیط اطراف و ازدست‌دادن رابطه با دنیای واقعی نیستند. در علم روانکاوی، اختلالات روانی به‌طور کلی روش‌های ناخودآگاهِ مبالغه‌آمیزی برای رویارویی با تضادهای درونی و اضطرابی هستند. بیشتر اختلال‌هایی که پیش‌تر اختلال روانی نامیده می‌شدند، اکنون جزو اختلال‌های اضطرابی به شمار می‌روند. به این افراد روان‌نژند هم می‌گویند.

وقتی کسی را روان‌رنجور (Neurotic) یا روان‌ نژند می‌نامند، قصد توهین ندارند؛ این فقط توصیفی از وضعیت اوست. خیلی‌ها هستند که آن‌قدر بیش از اندازه فکر کرده یا نگران‌اند که به حد پریشانی می‌رسند. روان‌نژندها نمی‌توانند از چیزهایی که مضطرب‌شان می‌کنند، رها شوند. همهٔ فکر فردِ روان‌رنجور مشغول سلامت، کار، یا حتی نظرات دوستان و اطرافیانش است. همهٔ آدم‌ها چنین ویژگی‌هایی دارند؛ اما افراد روان‌رنجور بیش از حد چنین رفتارهایی از خود نشان می‌دهند. آن‌ها سعی نمی‌کنند با اطرافیان‌شان متفاوت باشند؛ فقط بیش از متوسطِ مردم نگران هستند. آن‌ها متفاوت هستند؛ اما این ایرادی ندارد.

روان رنجوری آسان نیست؛ اما راه‌هایی برای کنترل آن وجود دارد و مراجعه به درمانگر یکی از آن راه‌هاست. اما پیش از آنکه به این مرحله برسیم، بیایید ببینیم روان رنجوری چیست و روان‌رنجور بودن یعنی چه؟

ویژگی‌های فردیِ افراد روان رنجور

بنا بر پژوهش‌های روان‌شناختی، پنج جنبهٔ اصلی برای شخصیت افراد وجود دارد؛ به این جنبه‌ها پنج بزرگ (The Big Five) می‌گویند که عبارت‌اند از: استقبال از تجربه، وظیفه شناسی، برون‌گرایی و درون گرایی، سازگاری و روان‌ رنجوری.

سرنام‌های OCEAN و CANOE هم به همین جنبه‌ها اشاره دارند. روان‌شناس‌ها برای تعیین اینکه هر فردی از کدام جنبهٔ شخصیتی برخوردار است، از ارزیابی‌های گوناگونی بهره می‌گیرند. این ارزیابی‌ها مقدار این جنبه در وجود فرد را هم تعیین می‌کنند.

روان‌شناس‌ها از این مدلِ پنج عامل بزرگ شخصیت برای کمک به درک روابط افراد در جامعه و همین‌طور رفتار آن‌ها در محل کار استفاده می‌کنند. فرد روان‌رنجور، به تفکر دیگران دربارهٔ خود اهمیت زیادی می‌دهد و خلق‌وخوی مضطرب‌تری نسبت به بقیه دارد. افراد مبتلا به روان رنجوری در برخورد با اشتباهاتی که در محل کار و تحصیل مرتکب می‌شوند هم مشکل دارند. آن‌ها در محل کار و تحصیل، نسبت به خودشان و دیگران بسیار معترض هستند.

زیگموند فروید (Sigmund Freud) دربارهٔ روان‌رنجورها و روان رنجوری صحبت‌های زیادی کرده است. او مطالب زیادی هم دربارهٔ روان رنجوری نوشته و در آن‌ها به‌تفصیل دربارهٔ معنای آن توضیح داده است. او بر این باور بود که روان رنجوری به‌خاطر تضادهای ناخودآگاهِ یک طبیعت جنسی پدید آمده است. او این نتیجه را هم گرفته که روان رنجوری به دوران کودکی فرد بازمی‌گردد. فروید عقیده داشت فرد مبتلا به روان رنجوری از این موضوع آگاهی ندارد. او معتقد بود فرد موردنظر می‌خواهد تضادهای درونی خود را با عوارض روان رنجوری برطرف کند؛ بنابراین این رفتارها را از خود نشان می‌دهد تا مشکلاتش را حل کند.

روان رنجوری چیست؟

یکی از نشانه‌های روان رنجوری این است که فرد مبتلا مدام نگران است. البته نگرانی ممکن است نشانهٔ اضطراب هم باشد. فرد مبتلا به روان رنجوری دربارهٔ رفتارهای خود و دید دیگران نسبت به آن‌ها هم نگران است. او می‌ترسد دیگران از رفتارهایش خوش‌شان نیاید؛ و چه‌بسا مدام در این مورد سؤال هم می‌کند. مسلما رابطه با فردی که مدام می‌پرسد آیا مرتکب اشتباهی شده، آیا مشکلی وجود دارد یا پرسش‌هایی مشابه، دشوار است. نگران‌بودن کاملا طبیعی است؛ اما وقتی فرد متوجه می‌شود این نگرانی بیش از حد است، طوری که نمی‌تواند تمرکز کند یا کار خود را انجام بدهد، می‌توان گفت دچار روان رنجوری است.

امروزه روان‌شناس‌ها دیگر افراد را مبتلا به روان رنجوری تشخیص نمی‌دهند؛ اما رفتارهای روان رنجوری هنوز هم مشکل ذهنی مختصر، ولی غالبی قلمداد می‌شوند. روان رنجوری یک ویژگی شخصیتی است که باعث می‌شود افراد احساس نگرانی، افسردگی یا عصبانیت کنند و چنین رفتارهایی از خود نشان بدهند. روان‌نژندی یا روان رنجوری اختلال روانی‌ای تلقی می‌شد که احساسات و رفتارهای خاص خودش را به همراه دارد. در ادامه به نمونه‌هایی از رفتارهای روان رنجوری اشاره می‌کنیم:

رفتارهای افراد روان رنجور

خیلی‌ها روان‌رنجور هستند؛ اما از این مسئله آگاهی ندارند. شما هم چه‌بسا مضطرب باشید؛ ولی از آن مطلع نباشید. هر فردی، روان رنجوریِ ویژهٔ خودش را دارد؛ اما بعضی‌ها روان‌رنجورتر از بقیه رفتار می‌کنند. شاید با خودتان فکر می‌کنید اصلا چه چیز روان رنجوری بد است؟ باید گفت فرد روان‌رنجور، اطرافیانش را مستأصل می‌کند؛ آن هم بدون آنکه خودش متوجه باشد. هر کسی ممکن است روان‌رنجور باشد و نداند. شما هم فکر می‌کنید روان‌رنجور هستید؟ پیش از آنکه به این پرسش پاسخ بدهید، بگذارید چند رفتار رایج روان‌رنجورها را بررسی کنیم و ببینیم شما هم این رفتارها را دارید یا نه.

نمونه‌هایی از رفتارهای روان‌رنجورانه

شاید این رفتارهایی که در ادامه بیان می‌کنیم، برای شما هم بسیار آشنا باشند؛ چون بسیار رایج و همه‌گیر هستند.

۱. تحریک‌پذیری عمومی

آیا تا به حال همسایه‌ای داشته‌اید که مدام به کوچک‌ترین مسائل اعتراض کند؟ مدام غر بزند که ساکت باشید؛ نگذارید بچه‌ها در حیاط بازی کنند؛ یا سمت پله‌های آن‌ها نروید؛ چنین آدم‌هایی رفتارهای روان رنجوری دارند.

۲. شکایت از مشکلات جسمی، بدون دلیل پزشکی

بسیاری از رفتارهای روان رنجوری در قالب شکایت‌های گاه‌وبیگاه از وضعیت جسمی هستند، که هیچ دلیل پزشکی هم ندارند. اگر کسی خیلی دربارهٔ مشکلات جسمی خود صحبت کند، اما دلیل مشخصی برای آن‌ها نداشته باشد، دیگران را آزار می‌دهد. همین ممکن است روابط فرد روان‌رنجور با دیگران را هم دچار مشکل کند.

۳. خشم جاده‌ای

افرادی که دچار خشم جاده‌ای هستند، رفتارهای روان رنجوری از خود نشان می‌دهند. هرچه نباشد، بالاخره هرکسی موقع رانندگی مرتکب اشتباهاتی می‌شود. بعضی‌ها کنترل خود را از دست می‌دهند؛ اما خیلی‌ها هم خود را کنترل می‌کنند. ناراحت و عصبانی شدن به‌خاطر هر اشتباه کوچکی، از نشانه‌های روان رنجوری است.

۴. نگرانی برای ایمنی فرزند

نگرانی والدین برای کوچک‌ترین خطراتی که فرزندشان را ممکن است تهدید کند، آن‌ها را به‌اصطلاح به «والدین هلیکوپتری» تبدیل می‌کند! این دسته از والدین آن‌قدر نگران محافظت از فرزند خود هستند، که به او اجازهٔ کودکی‌کردن نمی‌دهند. مشکل آن‌ها با ایمنی فرزندشان، زندگی او را با چالشی جدی روبرو کرده و باعث می‌شود کودک مضطرب و خجالتی بار بیاید.

۵. توجه بیش از حد به مشکلات روان‌شناختی

از قضا، بعضی‌ها به‌خوبی می‌دانند که رفتارهای روان رنجوری دارند؛ اما به هر حال رفتار خود را ادامه می‌دهند. وسواس نسبت به سلامت ذهنی، می‌تواند مشکل این دسته از افراد را بدتر هم بکند. البته اگر نشانه‌های جدی یک اختلال را در خود می‌بینید، حتما باید با مشاور متخصص مشورت کنید؛ اما هر اتفاق کوچکی هم که می‌افتد، لازم نیست خودتان را معاینه کنید!

۶. پریشانی هیجانی بر سر اتفاقات روزمره

ناراحت‌شدن به‌خاطر رخدادهای بد کاملا طبیعی است؛ اما ناراحت‌شدن بر سر مسائل بسیار جزئی روزمره، غیرمنطقی است. شکستن ناخن، ریختن یک استکان چای یا پنج دقیقه دیرکردن دوستی که با او قرار دارید، هیچ‌کدام دلیلی برای خراب‌شدن کل روزتان نیستند.

۷. مقصر دانستن خود

کسانی که رفتارهای روان رنجوری دارند، اغلب بر سر چیزهایی که اصلا تقصیر آن‌ها نبوده، خود را مقصر می‌دانند. بعضی وقت‌ها اشتباه بسیار کوچکی مرتکب می‌شوند که هیچ‌کس هم متوجه آن نمی‌شود؛ اما مانند یک مقصر بزرگ رفتار می‌کنند؛ با تمام وجود عذرخواهی می‌کنند و به‌خاطر احساس مقصربودن، از چشم‌ در‌ چشم‌ شدن با طرف مقابل هم امتناع می‌ورزند.

۸. فکر بیش از اندازه یا خودخوری

تفکر بیش از حد نه‌تنها رفتاری روان‌رنجورانه است؛ بلکه می‌تواند به افسردگی هم منتهی شود. اگر برای کارهایی که باید انجام می‌دادید ولی ندادید یا مسائل جزئی روزمره خودخوری کنید، سایر رفتارهای روان‌رنجورانه هم در پی آن می‌آیند.

۹. کمال‌گرایی

خیلی‌ها دوست دارند کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. بین این تمایل و احساس اینکه هر کاری را باید بی‌نقص انجام داد، تفاوت وجود دارد. افراد کمال‌گرا، معمولا وقت بیشتری از آنچه باید را صرف انجام کارها می‌کنند؛ چون نمی‌خواهند هرگز مرتکب اشتباه شوند.

۱۰. وابستگی

وابستگی بیش از اندازه به دیگران برای رفع نیازهای روزمره، ممکن است باعث رفتارهای روان‌رنجورانهٔ گوناگونی شود. فرد روان‌رنجور به‌جای اینکه خودش کارهایش را انجام دهد، منتظر می‌ماند تا دیگران برایش انجام بدهند. در واقع چنین فردی مسئولیت‌پذیر نیست.

۱۱. مشکل در کنار آمدن با دیگران در محل کار

افرادی که رفتارهای روان‌رنجورانه دارند، معمولا در محل کار نمی‌توانند با دیگران کنار بیایند. رفتارهای روان‌رنجورانهٔ اجتماعی مانند وابستگی، ممکن است این افراد را در روابط کاری دچار مشکل کرده و جلوی پیشرفت‌شان را بگیرند.

۱۲. مشکل در برآوردن نیازهای اولیه

روان رنجوری می‌تواند حتی فرد را از برآوردن نیازهای اولیهٔ خودش هم بازدارد. اگر احساس ناراحتی و نگرانی کنید، ممکن است نتوانید روی انجام کارهای کوچک شخصی مانند دوش‌گرفتن و اصلاح هم تمرکز داشته باشید. حتی نمی‌توانید برنامهٔ غذایی خود را دنبال کرده یا به‌اندازهٔ کافی استراحت کنید؛ چون هر تغییری کوچک در برنامه، باعث می‌شود احساس نگرانی و پریشانی کنید.

۱۳. مشکل در روابط عاطفی

مشکل در روابط عاطفی در میان افراد مبتلا به روان رنجوری رایج است. آن‌ها مدام غر می‌زنند و از طرف مقابل‌شان انتظار دارند کارهایی برایشان بکنند که خودشان به‌راحتی می‌توانند از پسِ آن‌ها بربیایند. آن‌ها سعی می‌کنند طرف مقابل خود را کنترل کنند و چه‌بسا او را متهم به بی‌وفایی هم می‌کنند؛ آن هم بدون آنکه مدرک یا شاهدی بر مدعای خود داشته باشند.

۱۴. معرکه به راه انداختن

هرکسی ممکن است معرکه به راه بیندازد؛ خواه مرد باشد یا زن؛ او بر سر مسائل جزئی، میان اطرافیان و دوستان معرکه برپا می‌کند و از کاه، کوه می‌سازد. فردی که چنین رفتارهایی دارد، نه‌تنها خودش را ناراحت می‌کند، بلکه باعث ناراحتی دیگران هم می‌شود و روز آرام همه را به هم می‌ریزد.

۱۵. ناراحتی بیش از اندازه بر سر مسائل جزئی

ناراحتی بر سر رخدادهای بزرگ ایرادی ندارد؛ اما ناراحتی، گریه‌زاری و در رختخواب ماندن، آن‌هم وقتی اتفاق بسیار کوچکی افتاده که اهمیت چندانی ندارد، از نشانه‌های روان رنجوری به شمار می‌رود. تصور کنید فردی، خودکاری را که مثلا با آن پای برگهٔ خرید خانه‌اش را امضا کرده، گم می‌کند. شاید کمی ناراحتی اولیه ایرادی نداشته باشد؛ اما وقتی آن را بزرگ می‌کند و ناراحتی او به گریه و خودخوری تبدیل می‌شود، می‌توان گفت به روان رنجوری مبتلاست.

۱۶. حسادت

افراد روان‌رنجور، اغلب نسبت به دیگران حسادت فراوانی دارند. آن‌ها می‌خواهند دارایی‌های دیگران را داشته باشند؛ از فرصت‌ها و مزایای آن‌ها برخوردار باشند؛ می‌خواهند در جایگاه دیگران باشند. آن‌ها چنین خواسته‌هایی را با رفتارهای روان‌رنجورانه نشان می‌دهند؛ رفتارهایی مانند خراب‌کردن بقیه، التماس آن‌ها برای گرفتن چیزهایی که دارند، یا حتی دزدیدن‌شان.

۱۷. واکنش منفی به حوادث خنثی

گاهی اوقات حوادثی که روان‌رنجورها را ناراحت می‌کند، در حقیقت نه خوب است و نه بد. با این حال، روان‌رنجورها واکنش منفی نسبت به آن‌ها دارند.

۱۸. وحشت کردن در موقعیت‌های نسبتا عادی

دچار وحشت شدن در موقعیت‌های تهدیدآمیز کاملا طبیعی است. پاسخ جنگ یا گریز (Fight-or-Flight Response) معروف است. اما اگر این سیستمِ پاسخ‌گویی زمانی عمل کند که هیچ تهدیدی وجود ندارد، نشانه‌ای از روان رنجوری فرد به دست می‌دهد.

۱۹. بی‌ثباتی هیجانی

روان‌رنجورها خیلی راحت و با کوچک‌ترین رخدادی تعادل هیجانی خود را از دست می‌دهند و به همین خاطر بی‌ثبات هستند. شاید یک دقیقه رفتار مناسبی داشته باشند و بلافاصله پس از آن عصبانی و سپس ناراحت شوند. نمی‌توان روی این آدم‌ها حساب کرد. ازاین‌رو، اطرافیان‌شان معمولا آزار می‌بینند.

۲۰. ناتوانی در پیشبرد زندگی روزمره، پس از یک اتفاق‌ بزرگ و نامربوط

اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) نوعی رفتار روان‌رنجورانه تلقی می‌شود. شاید فردی در جنگ شرکت کرده، حالا با شنیدن صدای مثلا ترقه، ذهنش دوباره به آن دوران برمی‌گردد؛ این در واقع از نشانه‌های روان رنجوری است.

حساسیت، ویژگی مثبت افراد روان رنجور

پژوهشگری به‌ نام ریچارد زینبرگ (Richard Zinbarg) دریافت که افراد روان‌رنجور، بسیار حساس و هم‌دل هستند. آن‌ها شاید نسبت به اضطراب و افسردگی آسیب‌پذیر باشند؛ اما در عین حال به احساسات اطرافیان‌شان هم اهمیت داده و می‌کوشند به آن‌ها کمک کنند. مضطرب و روان‌رنجور بودن، شما را «آدم بد» ماجرا نمی‌کند؛ بلکه اصلا راهی برای زندگی است. در واقع روان‌رنجور، به فکر احساسات دیگران است و دوست دارد به آن‌ها کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند. حساسیت، ویژگی مثبتی است. روان رنجوری مزایایی هم دارد؛ از جمله همین حساسیت فراوان نسبت به احساسات دیگران.

رفتارهای روان رنجوری نشانهٔ چه هستند؟

پیش‌تر گفتیم روان‌شناس‌ها دیگر روان رنجوری را تشخیص معتبری نمی‌دانند؛ پس این رفتارهای روان‌رنجورانه به چه معناست؟ اگر کسی همیشه رفتارهای روان‌رنجورانه از خود نشان می‌دهد، احتمالا مشکل جدی ذهنی دارد؛ برای نمونه، می‌توان به افسردگی، اضطراب، اختلال شخصیت مرزی، اختلال دوقطبی و اختلال خشم اشاره کرد. امروزه پزشک‌ها چندان به روان رنجوری نمی‌پردازند؛ اما اگر رفتارهای روان رنجوری در فرد به عادت تبدیل شوند، می‌توانند به او کمک کنند.

چطور می‌توان رفتارهای روان‌رنجورانه را متوقف کرد؟

چند روش برای متوقف‌کردن رفتارهای روان‌رنجورانه این‌ها هستند:

  • بالا بردن اعتماد به نفس؛
  • تلاش برای انجام کارها برای خود؛
  • تشخیص دقیق مسئولیت‌ها؛
  • قناعت به داشته‌ها؛
  • مراقبت از خود، حتی وقتی حالش را ندارید؛
  • یادآوری اینکه اتفاقات کوچک ارزش ناراحت‌شدن ندارند.

اگر شما هم روان‌رنجور هستید، ولی نمی‌توانید رفتارهای روان‌رنجورانهٔ خود را تغییر بدهید، باید از مشاور متخصص کمک بگیرید. این آنجایی اهمیت می‌یابد که مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۲ نشان داد کسانی که رفتارهای روان رنجوری دارند، بیش از دیگران در معرض ابتلا به روان‌پریشی هستند.

دارو، رفتاردرمانی شناختی و روش‌های آرام‌بخشی، مانند تنفس عمیق، از درمان‌های رایج روان رنجوری هستند. ثابت شده رفتاردرمانی‌هایی که شامل آموزش و تقویت باشند هم در تغییر رفتارهای روان‌رنجورانه مؤثر هستند.


در ادامه بخوانید:افسردگی پنهان چیست و چه علائمی دارد؟