May 22, 2022

داریوش | تفسیر چند ترانه

صدای جاودان

شرح زندگی نامه داریوش

تفاسیری از آهنگ های داریوش

داریوش سالهاست داره میخونه تو این مدت اهنگای زیادی خونده که در دسترس مردمه اهنگای زیادی هم خونده که کسی نداره و قرار بوده به بازار بیاد که نیومده . در بعضی از اهنگا داریوش نشان داده که دنبال چیزی میگرده و منتظر یه شخصه که داره براش میخونه. حالا اون شخص کی میتونه باشه؟ ((امام زمان؟ گشتاسب؟ زردتشت؟ ...)) یکی از دوستان ثابت کرده بود که داریوش زردتشتی بوده که الان مسلمان شده. من دلیل و اثبات اون دوست رو براتون مینویسم قضاوت با شما.

داریوش در ترانه ندیم میگه:

در ذهن من تنها تويي بالاتر از پندار من
اي تكيه گاه هستي ام اي برتر از گفتار من
اي مايه كردار من

این سه کلمه مثلث زردتشت است که زردتشت میفرماید هر کس این ۳ را داشته باشه یعنی فکر خوب گفتار خوب و عمل خوب همیشه در زندگیش موفق است . و داریوش در ندیم از این ۳ عنصر میگه. شاید بگید خوب داریوش از حضرت علی هم گفته پس مسلمانه ولی ببنید دوستان حضرت علی یه شخص است نه دین و داریوش از شخص حضرت علی خوشش میاد و الگوشه اما دلیل نمیشه مسلمان باشه مثل دوسته من که مسیحیه او هم حضرت علی رو دوست داره . اما داریوش در این ترانه داره از ایین و از دین زردتشت حرف میزنه از مثلث و سخت زردتشت پس احتمالش بیشتره که زردتشتی بوده.و هر دینی یه ناجی داره . ممکنه داریوش داشته برای ناجی خودش میخونده که شاید گشتاسب بوده. من هیچی رو مطمین نیستم فقط حرف است اینها.

برای کسانی که خیال میکنند ندیم عاشقانست:

اي نديم روز و شبم اي همدم ديرين من (( ایا ندیم روز و شب داریوش میتونه یه دختر باشه؟))
اي نشان عشق و وفا اي مايه ي تسكين من ((ایا نشان عشق و وفا و تسکین دهنده ی داریوش یه دختریه؟))
عاشقتر از عاشق تويي اي باني آسايشم
دل داده ي لايق تويي اي مايه ي آرامشم
اي ناجي عشق آفرين تو محرم راز مني ((باز هم داریوش از ناجی میگه کسی میتونه محرم راز داریوش باشه که از نادیده ها خبر داشته باشه پس در حال حاظر نمیتونه تو این دنیا باشه))
اي آشنابا درد من تو شعر آواز مني (( اشنا با درد داریوش کسی نیست جز اون شخص که داریوش میگه تو شعر اوازه منی نه تنها این اواز بلکه اوازهای دیگه که در ادامه تفسیر میکنم اهنگا رو))
سوز مني ساز مني عاشق تر از عاشق تويي
اي باني آسايشم
دلداده لايق تويي اي مايهء آرامشم
در حريم انديشه ام پروانه ي خوشبال مني
اي هميشه مقصود من تو كعبهء آمال مني (( این ترانه یه ترانه عرفانی است داریوش میگه تو کعبه امال منی یعنی هدف و اینده من تویی از تو میخونم مقصودم تویی کعبه من تویی))
عاشقتر از عاشق تويي اي باني آسايشم
دل داده ي لايق تويي اي مايه ي آرامشم
در ذهن من تنها تويي بالاتر از پندار من (( و در پایان نشان و مثلث زردتشت رو میگه یعنی همه ی این حرفا رو به اون ناجی از دین زردتشت داره میگه))
اي تكيه گاه هستي ام اي برتر از گفتار من
اي مايه كردار من
عاشقتر از عاشق تويي اي باني آسايشم
دل داده ي لايق تويي اي مايه ي آرامشم
عاشقتر از عاشق تويي اي باني آسايشم
دل داده ي لايق تويي اي مايه ي آرامشم

اما ۲ ترانه دیگری که داریوش خونده و ربط به زردتشت داره به خود رسیدن و حادثه است . زردتشت یه معلم بوده نه پیامبر بوده نه چیزی اما از اولین کسانی بود که از خدا میگه زردتشت در مورد خدایی که بهش ایمان داشته میگه که خدای من در این جمله است .

گر به خود ایی به خدایی رسی

این حرف زردتشت در مورد خدای دینشه. داریوش ترانهای به خود رسیدن و حادثه رو به این دلیل خونده .
ترانه به خود رسیدن که از اسمش معلومه و تفسیر شدست (( از تو به خود رسیده ام این که سفر نمیشود )) ولی در مورد ترانه حادثه. اردلان سرفراز میگه بزرگترین حادثه برای هر انسان رسیدن به وجود خوشه رسیدن خویش به خویشتن است که این ترانه رو سرودم یعنی حرفای زردتشت.

صحبت داریوش با خویشتن خود:

گفتم تو چرا دور تر از خواب و سرابی ((گفتم تو چرا دور از دسترس منی و نمیتونم بهت برسم؟))
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی اما تو نقابی (( گفتی که من با تو هستم ولی تو در خواب هستی و نمیبینی))
فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی (( گفتم پس کجایی و چطور میتونم بهت برسم؟))
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی (( گفتی که مرا بخواه و تصمیم بگیر تا بتونی به من برسی))
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش ((اگه تصمیم گرفتی باید رو تصمیمت بمونی و از سختی ها عبور کنی))
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش (( بدون که در این راه حادثه های زیادی در راهته )) .....
هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابیست که بر سینه خاک است
در سایه هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماریست که در خواب کمین است
در هر قدمت خار هر شاخه سر دار
در هر نفس آزار هر ثانیه صد بار
گفتم که عطش می کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چمشه ای انجا ست
گفتی چو شدی تشنه ترین قلب تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطه ی آغاز
گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز

دیدیم که داریوش در این ترانه هم نشانه هایی از حرف زردتشت رو داره میخونه . داریوش در اهنگی به نام کفر نامه میگه:

من زه زاده مسلمانمو هیهات چنین سر نیزه ی کفار بدیدم که به قرانم رفت.

بدون شک داریوش وقتی به دنیا اومد مسلمان به دنیا اومد و بعد دینشو عوض کرد و زردتشتی شد(( البته همه ی اینا حدس است و نظرات هست)) و از این بیت بالا میشه این جمله رو فهمید.

داریوش از اون ناجی میگه تو اهنگاش ولی من نمیدونم اون ناجی کیه اگه از طرف زردتشته پس الان که داریوش مسلمانه(( مسلمان شدن داریوش هم در جلوتر تفسیر میکنم و نظر دوستمو میگم)) ناجیش کیه؟ اما حالا الان ترانهایی رو میگم که داریوش داره از اون ناجی میگه و دنبالشه.(( الان کافی نت اینجا داره میبنده اگه دیدید ننوشتم بدونید فردا ادامشو مینویسم))

ترانه همیشه غایب : یه نفر میاد که من منتظر دیدنشم یه نفر میاد که من تشنه بوییدنشم. این ترانه به صورت مستقیم به اون ناجی اشاره شده و اصل این ترانه برای خوندن داریوش ساخته شد که به خاطر زندان رفتن داریوش فریدون فروغی این ترانه رو میخونه ولی چون داریوش هدف و راهش مشخص بود و اصلا این ترانه ربط داشت به ذهن داریوش داریوش بعد این ترانه رو میخونه.

ترانه ندیم : ای ندیم روز و شبم ای همدم دیرین من. که در بالا تفسیرش کردم که برای زردتشت خونده.

ترانه نشانی از تو میبینم: نشانی از تو میگیرم سراغی از تو میگیرم. میتونید در بند زیر این ترانه ببنید که باز هم داریوش مستقیما به این موضوع اشاره میکنه و سراغ اون ناجی رو میگیه راستش داریوش داره برای کی میخونه؟:

من اينك در رواق كهكشانها در آوای حزین كاروانها
درآن رنگین كمان پیرو خسته در آن اشكی كه بر مژگان نشسته
درآن جامی كه خالی مانده از می در آوایی كه برمی خیزد از نی
نشانی از تو می بینم سراغی از تو می گیرم
نشانی از تو می بینم سراغی از تو می گیرم
نا تمام من: تمام نا تمام من با تو تمام میشود(( ۱۰۰٪ نمیتونه عاشقانه باشه و نا تمام داریوش با یه دختر تموم بشه پس از همون ناجی داره میگه. ))

چکاوک: این ترانه سالهای پس از اون ترانها منتشر میشه و داریوش از اون ناجی خوندن نامید میشه و اینطور میگه:

کـجــاي ايـن جــنـگـل شــب (( کجای این دنیا پنهون شدی و نمیای ))
پنهون مي شي خورشيدکم
پشـت کدوم ســد ســکـوت
پـر مـي کــشــي چــکـاوکم

چرا بـه من شک مي کنی ((من که سالها برای تو خوندم چرا نمیای من که عشقم تو هستی و مقصدم تویی پس چرا نمیای))
مـن کـه مـنـــم بـرای تــو
لبـریـزم از عـشــق تــو و
سـرشــارم از هــوای تــو

نزار که عشق من وتو (( و داریوش در ادامه میگه نزار که عشق من تو اینجا به اخر برسه اگه نمیخوای بیای))
اینجا به اخر برسه

معجزه خاموش: ای معجزه خاموش یه حادثه روشن شو.

من دنبال ان کس هستم که ان کس تو باشی

رازه پروازه من از من چاره ی مبهس تو باشی:این بیتی از اهنگه جدید داریوش در البوم جدید هست که داریوش داره باز هم مستقیما میگه من دنبال ان کس هستم.

در مورد نا تمام بالا گفتم اما داریوش در ترانه راهی میاد میگه :

به این همیشه نا تمام زمان اگر امان نداد

یعنی داریوش میگه من به هدفم که اون ناجیه نرسیدم و میگه اون ناجی هیچوقت نمیاد . به این همیشه نا تمام . یعنی تمام نا تمام داریوش تمام نمیشه با اون شخص که تو شعرای داریوش بود حالا یا امام زمان یا زردتشت یا گشتاسب یا ... کسی نمیدونه.

اما گفتم داریوش مسلمان شد از کجا البته خود من به شخصه زیاد این مطلب رو قبول ندارم اما نظر اون دوست رو مینویسم بعد قضاوت با شما. میگوید داریوش از وقتی ترانه صبح بهار میخونه مسلمان میشه . حالا من شعر این ترانه رو مینویسم و بعد در موردش کمی توضیح میدم.

ببار ای ابر باران بار ، باران را
بيار ای شرشر باران ، بهاران را
رها کن رود عاشق ، تن سوي دريا
بجوش اي چشمه ي پاک ، از دل صحرا
زمين بشکاف از هم ، باغ برپا شو
جوانه سر براور ، غنچه گل وا شو
نسيم از ره بياور عطر فردا را
پرنده ، صبح شد ، بيدار کن ما را
مؤذن ، بانگ برکش ، خلق برخيزد
بخوان نام خدا ، تا ديو بگريزد
شهادت ده ، گواهي کن ، گواهي خواه
بگو اين ، اين و آن ، آن ؛ هر چه خواهي ، خواه
بگو شب رفت و خط فاصله پيداست
به چشم باز بيداري که بر فرداست
سپيدی رو به بالا مي رود در کوه
سياهي رو به بستر هاي خواب آلود
کنون ؛ صف در صف هم خيل بيداران
کنون ؛ بستر به بستر ها ، سبک باران
گواهي کن ، گواهي کن ، گواهي کن
مرا از خويشتن تا خويش راهي کن
من ام ابر و , ببارانم ، ببارانم
برويانم ، برويانم , بهاران ام
روانم کن به دريا ، رودبارام من
بجوشانم به صحرا ، چشمه سارام من
زمين ام ، مي شکافم ، باغ برپاي ام
نسيم ام ، گل فشان ام ، عطر فرداي ام
پرنده ، خود من ام ؛ پرواز ده من را
خود صبح ام ؛ صفاي ذات ده من را
ببر نام خدا ؛ ره توشه بردارم
گواهي مي دهم عزم گذر دارم

دوستان اگه شعر رو بخونن بهتر میتونن قضاوت کنن. اما اصل شعر در دو قسمت است یه قسمت اونجا که میگه:

مؤذن ، بانگ برکش ، خلق برخيزد
بخوان نام خدا ، تا ديو بگريزد
شهادت ده ، گواهي کن ، گواهي خواه
و قسمت دیگه که داریوش بسیار التماس امیز و با لحنی ارام و طلب بخشش میگه:

گواهي مي دهم عزم گذر دارم

شاید داریوش چون اول مسلمان بود و بعد زردتشتی شد و بعد مسلمان شد به این صورت طلب بخشش میکنه و حتی یه اهنگم میخونه در این مورد. ممکنه همه ی این حرفا درست باشه ممکنه هم نباشه اما ما از روی شعرایی که داریوش خونده داریم میگید اگه داریوش دوست نداشت این حرفا گفته بشه این اهنگا رو نمیخوند.قضاوت با شما

بدون شک داریوش تنها خواننده ای که ترانهایی که به هم خونده به هم ربط داره و سر سری شعر انتخاب نکرده . به قول یکی از دوستان مهمترین شخص کسیه که شعر میگه اما مهمتر از اون کسیه که شعر رو انتخاب میکنه از بین ۱۰۰۰۰ تا شعر و مهمتر از اون کسیه که شعر رو میفهمه .داریوش شعرای زیادی رو گفته که به هم ربط داره و ممکن بوده که داریوش مثلا شعری رو بگه و ۱۰ سال بعد نظرش عوض بشه و یه اهنگ دیگه بخونه که به همون اهنگ ربط داشته باشه اما داره نظرشو به نوعی دیگه میگه و حتی ممکن بوده داریوش یه اهنگی رو بخونه و اهنگه دیگه ای هم بخونه برای تکمیل اون اهنگ . مثلا ترانهایی که به هم ربط دارن کل اهنگ به هم ربط داره میشه این ترانها رو مثال اورد:

سال ۲۰۰۰ و سال صفر - شقایق و وعده ما لب دریا (( اینو خود داریوش در کنسرت ۱۳۸۵ دبی که منم بودم گفت)) - حادثه و به خود رسیدن و .... .

اما اینها ترانه هایی بودن که کل اهنگ به هم ربط داشت اما داریوش خیلی ترانهاش اکثرش بیت بیت به هم ربط دارن مثل خوبی دوستم امیرحسین اورد :

پرنده مهاجر - حریق دریا - جنگل:

جنگل:

جغدا تو گوش هم مي گن
پلنگ زخمي مي ميره

پرنده مهاجر:

مثل يك پلنگ زخمي پر وحشته نگاهم

حریق دریا:

بذار پلنگ زخمی هم
برای یک بار که شده
قاب بگیره مهتاب تو

که وقتی از داریوش سوال شد داریوش گفت منظور شما جوانهای زخم خورده اید . اما منظور اینه که ترانها به هم ربط دارن.نمیاد کفتر کاکل به سر بخونه واسه پول .

دوستان تعدادی از این مطالب حرفای من نیست مثل این که داریوش قبل انقلاب دوست داشت خمینی بیاد اینها حرفای یکی دیگست که الان مینویسم .

ایا داریوش وقتی از ایران خارج شد پشیمون شد؟ فکر میکرد که طوری دیگه ای میشه و نشد؟ و ایا فکر میکرد با دوستانی و همکارانی که از ایران خارج شد میتونه کاری کنه و همبسته بشه و دلش به اونا خوش بود؟ در شعر نازنین ببنید داریوش میگه:
هجرت سرابی بود و بس خوابی كه تعبیری نداشت
هر كس كه روزی یار بود اینجا مرا تنها گذاشتر

داریوش فکر میکرد که اون کسانی که در ایران با داریوش یار بودند هم در بعد انقلاب هم با داریوش خواهند بود ولی داریوش رو تنها گذاشتند و هر کس به جایی رفت :
در غربت من مثل من هرگز كسی تنها نبود

فکر کنم داریوش پشیمون شد که از ایران خارج شد(( البته اون موفق رو میگم)):
اینجا بجز درد و دروغ هم خانه ای با ما نبود/
داریوش بعد انقلاب اعتیادش به اوج رسید تو غربتم بود و به نظر هم پشیمون میومد و اعتیادش روز افزود شد:
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم

منظور داریوش به خود فرو رفتن ایا اعتیاد هست؟
.
اما یه مطلب ایا داریوش قبل انقلاب خمینی رو قبول داشت؟ داریوش در ترانه گل زیره میگه:
رهایی ریشه ما بود
همه اندیشه مابود
یعنی همه اندیشه داریوش رهایی بود اما رهایی به دست کی فکر کنم منتظر خمینی بودن اما بعدش:
ولی در ان روی سکه تبر بر ریشه ما بود
گلو گلدونو گلخونه شده امروز یه ویرونه
سر فواره ها خونه ببین مردن چه اسونه

ولی در ان روی سکه یعنی انطور میخواستند اما نشد .

در کلیپ یاور از ره رسیده با من از ایران بگو نگاه کنید اولش داریوش وقتی ترانه شروع میشه و میگه:

یاور از ره رسیده با من از ایران بگو
از فلات غوطه ور در خون بسیاران بگو
باد شبگرد سخن چین پشت گوش پرده هاست
تا جهان آگه شود بی پرده از یاران بگو
با من از ایران بگو؟
تا اینجا داریوش لب نمیزنه و فقط گوش میده و بعدش که میگه:
شب سیاهی می زند بر خانه های سوگوار...

داریوش از اینجا شروع میکنه به لب زدم و خوندن . به نظر من علتش اینه که تا اونجایی که میگه با من از ایران بگو چون به صورت سواله نمیخونه و انگار دلش داره این سوال رو میکنه ولی بعد از اینکه جواب میده: شب سیاهی میزند... این جواب سوال با من از ایران بگو است جوابشو داریوش داره به دلش میگه و لب میزنه . الان شاید خیلی ها نفهمن من چی میگم اما وقتی کلیپو ببنید متوجه میشید کلیپ در یوتوب هم هست.

بر نارفیقان شرم باد= رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند = ما ظاهراً رفیقان بس نارفیق بودیم هر پشه اعتمادی زخمی به خنجر کردیم
داریوش یه جا داره از نارفیق گله میکنه یه جا هم خودش رو نارفیق میدونه .

در مورد کلیپها:

عجیبترین کلیپها کلیپهای داریوش است مثلا داریوش در کلیپ نا تمام من چرا یقهش پاره میشه و چرا وقتی از اسمون مایع به زمین میریزه و داریوش کاغذی رو پرتاب میکنه رو زمین اون کاغذ اتش میگیره . یا در کلیپ اجازه داریوش شمع ها رو لقد میکنه و رد میشه . یا در کلیپ حادثه زمانی که بهمن مفید میخواد مشروب رو بده به داریوش و داریوش دستش رو دراز میکنه روی انگشت شست داریوش و انگشت کوچیکه داریوش انگار چس زخمه یا انگار دور انگشتشو بسته ولی وقتی مشروب رو به دست میگیره اون دو پارچه دور دسته داریوش نیست؟!!!. واقعا کار داریوش درسته.

ترانه دیوار من از این ترانه این رو فهمیدم که داریوش خودش نبود هر کاری میخواست کنه باید از کسی اجازه میگرفت و بقیه واسه داریوش تصمیم میگرفتند یه چیزی شبیه اینکه ازادی نداشت. مثلا ترانه سیاسی که خوند و رفت زندان بعدش برای داریوش تصمیم میگرفتند که چی بخونه و داریوش رو مجبور کردند که رسول رستاخیز و طلایه دار رو بخونه و داریوش در ترانه دیوار از این میگه که نفهمید چه بود و چه کار میتونست بکنه که نزاشتن و حسرت میخوره که میتونست خیلی بیشتر از ذات و نفسه خودش استفاده کنه اما حیف که نزاشتن:
هنگامه حیرانی است خود را به كه بسپاریم؟
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما
یك عمر نمی‌دیدم در خویش چه‌ها داریم
دردا كه هدر دادیم آن ذات گرامی را
ما خویش ندانستیم بیداریمان است خواب
گفتند كه بیدارید گفتیم كه بیداریم

این ربط ۳ بیت رو از ۳ اهنگ داریوش ببنید:

نه پشت سر راهی دارم ، نه راهی پیش رومه

پشت سر پشت سر پشت سر جهنمه رو به رو رو به رو قتل گاهه ادمه.

پشت سر پلها شكسته پیش رو نقش سرابی

وقتی داریوش میخواست از ایران خارج بشه فکر میکرد میتونه با همکاران خود همبسته باشه و به زودی به ایران بر گرده اما نشد:
که آن عهد که بستیم رفیقان بشکستند.
رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند همه خود درد من بودند گمان کردم که همدردند.
ما ظاهرا رفیقان بس نارفیق بودیم.
بر نارفیقان شرم باد.
الهی در شب فقرم بسوزان ولی محتاج نامردان نگردان.

هر كسی همنفسم شد دست آخر قفسم شد
من ساده به خیالم كه همه كار و كسم شد.

ولی داریوش فکر میکرد میتونه برگرده که میگه:
پشت سر پلها شكسته پیش رو نقش سرابی

آواز خون كوچه ها شعراش و از یاد برده بود (( اواز خان کوچه ها یا میتونه داریوش باشه یا ایرج ))

میون این همه كوچه كه به هم پیوسته کوچه قدیمی ما((داریوش و ایرج)) کوچه بن بسته

در مصاحبه داریوش با شهرام همایون شهرام میپرسه داریوش چرا ما تلوزیونها و گروهای سیاسی با هم هماهنگ نمیشیم و یه گروه قوی تشکیل بدیم . داریوش میگه کلمه من هر کس دوست داره خودش باشه و بگه من . و سالهای پیش در ترانه ام گفتم :

کی میشه که من و تو ما بشیم و رها بشیم (( ترانه رهایی و شهرک تهران جلوس که ... بعدا سرش بحث میکنیم))

ولی داریوش رهایی رو قبل انقلاب خوند و آینه رو بعد انقلاب . داریوش قبل انقلاب که رهایی خوند واسه ترانه رهایی در سال 1353 به زندان افتاد شاعر مسعود امینی .و ترانه کاملا سیاسی و حرف از ازادی و رهایی میزنه که مردم دست به دست هم بدن و به خیابونا بیان (( همچین منظوری هست تو ترانه رهایی و در این بیت)) و سال 1357 این اتفاق رو دیدیم ولی بعد انقلاب داریوش میگه من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم. به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم.

من و ما کم شده ایم٫ خسته از هم شده ایم
روز ما چی اومده ٫من و تو خیلی کم شدیم

داریم میبینید که چقدر ترانهای داریوش به هم ربط داره کلی مثال زدم و اثبات من از این حرف اینه که اژه این ربطها شانسیه چرا در ترانهای ابی معین سیاوش و ...؟ این ربطها رو نمیبینیم؟ فقط در ترانهای داریوش میشه این ربطها رو دید پس اینها شانسی نیست و داریوش هدفش از خوانندگی عینه بقیه خوش گذرونی و پول در اوردن نبوده هدفش این بوده حرفش رو بزنه و کلامش رو به گوش مردم برسونه.

رسیده ام به نا کجا خسته از این حال و هوا ....

رسیده ام به ناکجا مرا به خانه ام ببر .

دوست خوبم امیر احمدی در مورد شعر سرود افرینش مثالی اورد که شاعر تورج نگهبان شعر یه بیت شعر رو به یه بیت شعر مولانا ربط میده . ببینید اکثر ربطهای شعر ها به هم تو 1 بیت یا 2 بیت گفته میشه و نمیشه گفت اینها اتفاقیه . همون حرف من که ربط شعرها بیشتر بیت بیتی هست و داریوش خیلی اهنگ داره که کل شعر ربط داده بشه به شعر دیگه اما 90% بیت بیتی به هم ربط داده میشن . مولانا میگه(( اگه اشتباه شعر رو مینویسم لطفا بهم بگید که درستش کنم)) :

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

و در سرود افرینش این بیت به مولانا ربط داده میشه:

چراغ شیخ شد خاموشو این افسانه روشن شد که در شهره ددان میراثی از انسان نمیابی

نظر یکی از دوستانم به نام ابراهیم در مورد ربط ۲ ترانه:

ما ظاهراً رفیقان بس نارفیق بودیم
هر پشت اعتمادی زخمی به خنجر كردیم
هر سینه رفیقی با تیغ كین دریدیم
خودكرده‌ها چه آسان نسبت به داور كردیم
هر جایی هوس را تا خواهشی برآریم
اسكندران مُلكی صحرای محشر كردیم
با زورقی شكسته پارو به آب دادیم
چشمان مادران را دریای احمر كردیم
حالا چه مانده بر جا جز مشت خاطراتی
در خاطری شكسته اسمی كه از بر كردیم
ما خون عاشقان را در لاله‌ها شكستیم
بر حجله‌های آنان آلاله زیور كردیم
با خون آن دلیران آسان وضو گرفتیم
در جام شهد دوستان زهر مكرر كردیم

تفسیر راستش بلد نیستم بنویسم اما نظر و برداشت 100 درصد شخصی خودم رو میگم:

در اوایل انقلاب اکثر ترانه سراهای بزرگ ما (مثل جنتی عطایی یا اردلان سرفراز) به نوعی به بلندگوهای هنری مبارزات کمونیستی تبدیل شده بودن. جنتی عطایی که رسما در نشریه مقاومت فعالیت می کرد و اردلان سرفراز هم با ترانه هایی مثل ترانه ایران که ابی در آلبوم طپش خونده. اما بعدها اکثرا کمابیش از این سازمان بریدند از جمله اردلان سرفراز در ترانه لالایی و مخصوصا در بیت:
به نام عشق و آزادی غم این خلق می خوردند
ولی با دست خود ما را به قربانگاه می بردند
که اشاره به این داره که سران سازمان همیشه با شعارهای زیبا، پشت جوونهای عضو قایم می شدن و اونا را به عنوان مبارز جلو میفرستادن و به کشتن می دادن.

ترانه نارفیق سروده هما میرافشار هم اشاره به این سازمان داره. کمونیست ها همدیگه رو رفیق خطاب می کنن و اینجا هم در همون بیت اول این مسئله اومده. در ادامه اشاره می کنه که سران سازمان به دنبال امیال شخصی خودشون بودن و اون مسائل رو در داخل ایران به راه انداختند. مادران بسیاری رو در غم فرزندان خودشون داغدار کردن، و در آخر هم جز خاطرات پراکنده، چیزی از این مبارزات بر جا نموند. در پایان هم اشاره ای به این داره که در سازمانی که ادعای "رفاقت" دارند حقیقت اینه که رفقا رو تشویق به خوردن سیانور می کنن تا مبادا اسیر بشن.

این برداشت شخصی من بود، تا نظر شما چی باشه