January 19, 2020

سرشک گوشه گیران را چو دریابند؛دُر یابند

زمینهِ محیای جدال ...

و صدای پای اسبان که چهار نعل به سمت میدان نبرد ...
بتاخت می آیند ...
و لرزه های پِی در پِی از پس کوبیده شدن رقص پای اسبان ...
ریتم موزون و ضرب آهنگ حرکت در مسیر را مزین کرده است ...
زمان کارزار تقابل کثرت و وحدت است و شیهه مرکبِ چوگان سواران که صدای سم های محکم آنان ، ندای قریبِ طوفانِ سمن در چمن زارِ مملو از غبار غم به راه انداخته ...
وقت جنگ است و رقیب بی پروا...
چه نقش بسته است آرامشی مثال زدنی با اعلام ستیز پری رویان ...
و چون هوا ...
پُر شد از نسیم جان های معطر به بوی کوی تو ...
مجالی برای سرکشی و طغیان کثرت نمانده است ...
تا کثرت حتی به ضم خودش شاید اقامتی موقت در اقلیم کوی ما دست و پا کند و جولان گَهی ار برای نعره های انا خیر منه اَش ...
که ندانسته پا به بازی چوگانِ مقیمانت نهاده است ...
نگوییم که نعره به تظلم خواهی نیست که مدام بانگ کثرت از زمین برمیخیزد ...
و چوگان سوارانِ اقلیمِ وحدت چون ضربه های پِی در پِی کثرت را به مجرد خود نمایی از عرصه به در خواهند کرد ...
نفس گیر و ممتد ...
ضربه های پیاپِی و محکم ...
فریاد برخودِ چوبِ چوگانِ وحدت به گردن ظلمت ...
به غبار غم ...
وقتِ قیامِ پیوند توست ...
صد شکرِ لذت وصال توست...

رخ مهر از سحرخیزان نگردانند؛اگر دانند

1398.10.30

#گنجینه_کیهانی