چادری و افغانستان
چادری افغان در عین حال آشنا و بیگانه و متمایز و بدنام برای مخاطبان غربی است. این مجموعه که از یک سو به عنوان اصلی ترین حالت برای حفظ آبروی زن و از سوی دیگر به عنوان ابزاری برای سرکوب زنان مورد ستایش قرار می گیرد، ممکن است در سایه هایی بین سیاه و سفید نیز دیده شود.
چادری ها از طریق ایران یا هند مغول به عنوان یک امتیاز شهری طبقه بالا در قرن هجدهم به افغانستان آمدند. در طول قرن ها از آن زمان، به تناوب اجرا و انتخاب شده است. بورس تحصیلی با تمرکز بر دیدگاه زنانی که چادری می پوشند نشان می دهد که بسیاری از حریم خصوصی یا پوردای که این لباس هنگام حرکت در ملاء عام فراهم می کند قدردانی می کنند (پوشنده پس از سفارش پوشاک افغانی حضور در داخل و در میان زنان یا اعضای نزدیک خانواده آن را برمی دارد). بسیاری نیز عمداً با تمرکز بر انتخاب پارچه (پنبه، ابریشم، یا الیاف مصنوعی)، تزئینات و رنگ، که هر کدام میتوانند موقعیت اجتماعی، منشأ جغرافیایی و حتی اعتقاد مذهبی را نشان دهند، ناشناس بودن بالقوه پوشش کل بدن را دور میزنند (مسلمان در مقابل به عنوان مثال هندو).
این چادری هرگز پوشیده نشد. اهدا کننده آن را در سال 1977 (قبل از حکومت طالبان) در هتل اینترکانتیننتال در کابل خریداری کرد. او در تشریح صحنه خیابان در آنجا می گوید: «تقریباً همه زنان، 90 تا 95 درصد، محجبه سنگینی داشتند و لباس هایی مانند لباسی که الان دارید به تن می کردند. . . . بیشتر آنها بژ، قهوه ای یا مشکی بودند. اما شاید 25 درصد در رنگهای روشنتر-آبی، سبز، زرد، نارنجی، بنفش- و بسیاری از آنها، از هر رنگی، چیندار بودند. تعداد کمی از زنان، شاید 2 یا 3 درصد، با لباس های معمولی به سبک غربی بودند، به خصوص اگر با توریست ها سروکار داشتند. یک عکس فوری مستقیم از یک فرد خارجی، یادآوری او به جای انفعال یا سرکوب، تصوری از چندگانگی و ظرافت می دهد.