September 25, 2021
ز آن پیش کاین عروس برهنه علم شود
کآمیخت کوه ادیم شد از خنجر زرش
هر پاسبان که طرهٔ بام زمانه داشت
چون طره سر بریده شد از زخم خنجرش
صبح از صفت چویوسف و مه نیمهٔ ترنج
شب گیسوان گشاده چو جادو زنی به شکل
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود شد چو شد زن دود افکن از برش
شب را نهند حامله خاور چراست زرد
شب عقد عنبرینهٔ گردون فرو گسست
ز آن پیش کاین عروس برهنه علم شود
گوئی که مرغ صبح زر و زیورش بخورد
کاحرام را برهنه سر آید ز خاورش
هر سال محرمانه ردا گیرد آفتاب
بل قرص آفتاب به صابون زند مسیح
کاحرام را ازار سپید است در خورش
پس گشته صد هزار زبان آفتابوار
کامروز حلقهٔ در کعبه است آسمان