Learn English easily
آیا اصلا یادگیری زبان انگلیسی مثل آب خوردن است؟
بگذارید همین ابتدا خیلی روراست به شما بگویم که متأسفانه پاسخ این سؤال خیر است. نهتنها زبان انگلیسی، بلکه یادگیری هیچ زبان دیگری، حتی زبان مادری، مثل آب خوردن نیست. البته یادگیری زبان انگلیسی و بهطورکلی یادگیری زبان دوم، بسیار سختتر از یادگیری زبان مادری است. بهویژه اگر در سنین بزرگسالی آن را آغاز کرده باشیم. زیرا هرچقدر سن ما بیشتر باشد، بیشتر به ساختارهای زبان مادریمان عادت کردهایم. به همین دلیل، پذیرفتن ساختارهای جدید در زبان دوم زمان زیادی میبرد و نیازمند صبر و حوصلهی زبانآموز است.
۵ قدم برای آموزش زبان انگلیسی
ذهن انسان طوری طراحی شده است که بهصورت طبیعی قادر است، هر زبانی را یاد بگیرد. ولی روشهایی که معمولاً استفاده میشود، روندی خلاف طبع ذهن را در یادگیری زبان در پیش میگیرند. این روشها یا قدیمی هستند و کارایی لازم را ندارند (مانند سیستم سنتی آموزش زبان ) یا بر پایه علمی خاصی استوار نیستند (مانند یادگیری زبان انگلیسی در خواب ). برای یادگیری بهتر زبان انگلیسی بایستی این روشها را کنار گذاشته و روشی را برگزینیم که بر پایهٔ سیستم طبیعی یادگیری زبان باشد:
قدم #اول: تمرکز کمتر روی گرامر و ساختار، تمرکز بیشتر روی محتوا
پژوهشهای علمی نشان میدهد که خواندن و حفظ کردن گرامر زبان انگلیسی، پیشرفت چندانی در گفتگو به زبان انگلیسی ایجاد نمیکند. زیرا درست است که زبانآموز در ذهن خودآگاهش دستورات گرامری زیادی میداند. ولی دانستههایی که تنها در ذهن خودآگاه شکلگرفته باشد تنها به درد کارهای تحلیلی مانند نمره گرفتن در امتحان کتبی میخورد. برای اینکه مثل آب خوردن انگلیسی صحبت کنید بایستی تمرکز بیشتری روی محتوای جذاب داشته باشید. در نظریهی دادههای ورودی در یادگیری زبان آمده است که اگر زبانآموز تمرکز بیشتری بر مفهوم و محتوا داشته باشد، گرامر و ساختار زبان بهطور طبیعی و ناخودآگاه در ذهن وی نقش میبندد. بنابراین زیاد نگران گرامر نباشید زیرا گرامر زبان انگلیسی با افزایش دایرهی لغات بهطور طبیعی بهتر میشود.
قدم #دوم: تمرکز کمتر روی حفظ کردن، تمرکز بیشتر روی مفهوم
دایرهی لغات رابطهی بسیار مستقیمی با تسلط و شیوایی شما به زبان انگلیسی دارد. ولی همانند گرامر، حفظ کردن لغت نیز روش درستی برای افزایش دایره لغات نیست. در نوشتار چگونه لغات انگلیسی را حفظ کنیم توضیح دادهام که روش یادگیری لایهای روش بسیار مناسبتری برای یادگیری لغات انگلیسی است. احتمالاً میدانید که روش جعبهی لایتنر ادعا میکند که اگر دادهای (در اینجا لغت) با موفقیت از خانهی پنجم این جعبه بیرون بیاید، آن داده به حافظهی بلندمدت انسان میرود و دیگر فراموش نمیشود
تحقیق درباره بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی ، جواب این سؤال نیست
همانند فکر کردن، اختصاص زمان بسیار زیاد در گوگل و جستجو برای بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی نیز جزو عمل کردن محسوب نمیشود، درحالیکه همچین احساسی به آدم دست میدهد. زیرا صدها هزار صفحه در رابطه با یادگیری زبان انگلیسی در اینترنت وجود دارد و هزاران محصول مختلف آموزشی برای یادگیری زبان انگلیسی یافت میشود که هیچوقت نمیتوانی همهی آنها را مطالعه و بازنگری کنی.
مشکل اصلی اینجاست که با توجه به حجم بسیار زیادی از اطلاعات که در اینترنت وجود دارد اتخاذ تصمیمی درست برای انتخاب بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی بسیار سخت است. بهویژه زمانی که برخی از پیشنهادها بسیار متناقض به نظر میرسد. بهعنوانمثال برخی فلش کارتها را روش مناسبی برای حفظ کردن لغات انگلیسی میدانند، برخی خیر. گروهی میگویند گرامر مهمتر است، گروهی دیگر میگویند لغت مهمتر است. گروهی بهترین کتاب آموزش زبان انگلیسی را کتابهای گرامری و لغت میدانند، گروهی دیگر کتابهای قصه را قبول دارند. خلاصهی اینکه نظریات در این رابطه بسیار زیاد است و هیچکدام هم بهطور مطلق غلط یا درست نیستند. بنابراین گیر افتادن در دام یافتن بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی و صرف دهها ساعت وقت برای آن، تنها باعث میشود که خستهتر شوی و احتمالاً یادگیری خود را متوقف کنی. اگر خیلی دوست داری که روشی معقولانه انتخاب کنی، ما در وبسایت زبانشناس دیدگاه خود را در نوشتههای مختلف بیان کردیم.
. ولی اگر از کسانی باشید که برای حفظ کردن لغت از جعبهی لایتنر، یا روشهای بر پایهٔ فلش کارتها، استفاده کرده باشید، بارها این اتفاق برایتان رخ داده است که لغتی با موفقیت بهاصطلاح به حافظهی بلندمدت برود، ولی پس از مدتی آن را فراموش کرده باشید و یا هیچگاه از آن استفاده نکرده باشید. ولی همین لغت را اگر بهطور طبیعی در سه و یا چهار جایگاه متفاوت ببینید و مفهوم آن را درک کنید، آن لغت را بسیار کارآمدتر از روشهای فلش کارتی یاد میگیرید و مفهوم آن خیلی دیرتر از یادتان میرود. در روش یادگیری لایهای، فراموشی و یادآوری دوباره دادهها (بهصورت طبیعی نه از پیش تعیین شده) نقشی کلیدی در یادگیری دارد. از روی نمونه اگر لغتی را برای نخستین بار بهطور اتفاقی در کتابی دیده باشید، پس از مدتی همان لغت را بهطور اتفاقی در یک فیلم ببینید و دوباره پس از مدتی آن را در کتابی دیگر مشاهده کنید، بهاحتمالزیاد دیگر آن لغت از یادتان نمیرود و میتوانید مثل آب خوردن از آن استفاده کنید.
قدم #سوم: تمرکز کمتر روی کتابهای آموزشی، تمرکز بیشتر روی کتابهای داستان و آموزنده
خواندن کتاب خیلی خیلی خوب است. ولی نه هر کتابی. کتابهای آموزشی زبان انگلیسی از نظر بنده یک دیدگاه کاریکاتوری نسبت به زبان انگلیسی دارند. یعنی مثلاً یک کتاب بهطورکلی ویژهی گرامر است. دیگری برای حفظ کردن لغت است و به همین شکل. البته این موضوع تنها ویژه به زبان انگلیسی نیست. بلکه کتابهای آموزشی زبان فارسی و بهطورکلی هر زبان دیگری نیز همینگونه است. اگر به فرایند یادگیری زبان مادری خود نگاهی بیندازیم میفهمیم که ما زبان مادریمان را از راه کتاب آموزشی یاد نگرفتهایم. در حقیقت کلاسهای زبان فارسی یکی از کسلکنندهترین کلاسهایی بوده است که ما تجربه کردهایم. ولی این زبان را با خواندن داستانها (در کودکی) و کتابهای آموزنده (در بزرگسالی) یاد گرفتهایم. در نوشتار بهترین کتاب آموزش زبان انگلیسی ، بهطور مفصل به این موضوع پرداختهام.
قدم #چهارم: تمرکز کمتر روی تصحیح اشتباه، تمرکز بیشتر روی برقراری ارتباط
اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که دوست دارید اشتباهات شما پیدرپی گوشزد و تصحیح گردد، یا در جایگاهی هستید که شخصی پیدرپی اشتباهات شما را گوشزد میکند، سریع این کار را قطع کنید. تصحیح اشتباه سه آسیب به شما وارد میکند درحالیکه کمابیش هیچ کارایی مثبتی ندارد:
۱- تصحیح اشتباه شما را در جایگاه تدافعی قرار میدهد. تصحیح اشتباه باعث میشود که رفتهرفته از اشتباه کردن بترسید و پرهیز کنید. یعنی خودتان را کمتر در شرایطی قرار میدهید که احتمال دارد اشتباهی بکنید. برای نمونه کمتر با دیگران گفتگو میکنید.
۲- تصحیح اشتباه تأثیری بر ناخودآگاه شما ندارد. گفتگو به زبان انگلیسی تقریباً کاری ناخودآگاه است. ولی تصحیح اشتباه تنها بر خودآگاه شما تأثیر میگذارد. بنابراین هرچقدر هم که اشتباهات شما تصحیح شود فرقی در شیوایی و تسلط شما ایجاد نمیکند. بله شاید تصحیح اشتباهات در یک امتحان کتبی کمکی به شما بکند. ولی آیا شما زبان انگلیسی را برای موفقیت در امتحانات کتبی یاد میگیرید؟
۳- اگر بهطور پیدرپی اشتباهات شما تصحیح بشود ذهن آشفتهای پیدا میکنید. یعنی یک جنگ همیشگی میان خودآگاه و ناخودآگاه شما به وجود میآید. همیشه این تنش فکری را دارید که این چیزی که میخواهید بگویید درست هست یا نه.