مقایسه سریال Office و سریال Friends
سریالهای کمدی کوتاه (Sitcoms) جز جداییناپذیر زندگی من در ۱۰ سال گذشته بودهاند. ورود من به دنیای سریالهای کمدی نه با سریال محبوب FRIENDS، بلکه با یکی دو فصل اول سریال تئوری بیگبنگ بود که در آن زمان هنوز به محبوبیت امروز خود دست نیافته بود. مدت زمان کوتاه این سریال، در کنار شخصیتهای دوستداشتنی و دیالوگهای بینظیر آن، بلافاصله من را عاشق Sitcomهای هالیوودی کرد و همین موضوع باعث شد دربهدر به دنبال سریالهای بیشتری بگردم. سریال ملاقات با مادر (HIMYM) سریال بعدی بود که دیدن آن را شروع کردم. اما شاید نقطه عطف این داستان به خرداد سال ۱۳۹۰ برمیگردد، هنگامی که دقیقا وسط امتحانات پایانترم دانشگاه یکی از همکلاسیهایم چند DVD به من داد و قول داد که حاوی سریالی است که از دیدن آن سیر نخواهم شد. اگرچه که ارتباط برقرار کردن با سریال FRIENDS که دوستم به من داده بود در ابتدا کمی سخت بود، اما این سریال محبوب خیلی زود من را معتاد خود کرد تا جایی که تمامی فصلهای آن را در یک ماراتن چند هفتهای دیدم.
محصولات سبک ماکیومنتری یا داکیوکمدی داستان خود را در قالبی مستندگونه ارائه میدهند. توجه کنید که در این آثار اتفاقات به تصویر کشیده شده کاملا زایده ذهن خلاق نویسندگان خواهند بود. این سبک نخستین بار توسط دو تن از کارگردانان افسانهای سینما، لوییس بونوئل و اورسون ولز، به کار گرفته شد و سپس در فیلمها و سریالهای متعددی گسترش یافت. سازندگان سریال The Office با استفاده از این سبک روایی و ترکیب آن با عناصر ژانر سیتکام، اثری خلاقانه و کمنظیر را خلق کردند. سریالهای سیتکام یا کمدی موقعیتی، آثاری با شخصیتهای ثابت بوده که در هر قسمت آنها را در موقعیتها و شرایط گوناگونی قرار میدهند. برخی از این آثار همچون سریال Friends در مقابل تماشاچیان ضبط شده و برخی دیگر مانند سریال Modern Family این گونه نیستند. از دیگر آثار مدرن و شاخص سبک مایکومنتری میتوان به فیلم و سریال What We do in the Shadows اشاره کرد.
یکی از اصلیترین عوامل موفقیت سریال The Office ساخت و پرداخت شخصیتهای ملموسی است که بینندگان به راحتی میتوانند به آنان ارتباط برقرار کنند. سریال اداره داستان تعدادی از کارمندان یک شرکت فروش و توضیع کاغذ به نام داندر میفلین در شهر اسکرنتن ایالت پنسیلوانیای آمریکاست، و بینندگان اتفاقاتی که هر روز در این اداره رخ میدهد را دنبال میکنند. سازندگان سریال برای تسهیل ارتباط برقرار کردن بینندگان با این سریال از دو تکنیک بسیار مهم استفاده کردند.
مخاطبان در طول نه فصل از سریال The Office با این شخصیتها همذاتپنداری کرده و شاهد اشکها، لبخندها، دوستیها، عاشقانهها، شکستها و پیروزیهای آنها خواهند بود. جادوی این سریال را میتوان در خلق موقعیتهایی دور از ذهن و در عین حال واقعی دانست. تمامی این موقعیتها منجر به رشد شخصیتهای مختلف اداره شده و به خوبی مخاطبان را در خود غرق میکنند. مخاطبانی که در ابتدا از مایکل و دوایت متنفرند، با اتمام سریال دلتنگ آنها خواهند شد. تمامی اعضای اداره داندر میفلین در طول سریال پختگی قابل توجهی پیدا کرده و این را میتوان حاصل استعداد بالای نویسندگان در شخصیتپردازی دانست. حذف هر کدام از این شخصیتها، حتی نمونههای فرعی چون دریل، غیر ممکن به نظر رسیده و این هنر نویسندگان این اثر در پدید آوردن محیطی گیرا و طبیعی است.
یکی از دلایلی که آدام اسکات را به حضور در سریال و بازی در نقش جیم بسیار نزدیک کرده بود، اتفاقات فاجعهبار آزمون بازیگری جان کرازینسکی تلقی میشود. در قدم اول او قرار بود که برای نقش شخصیت دوایت شروت آزمون دهد ولی تیم انتخاب بازیگران سریال را متقاعد کرد که به او اجازه دهند نقش جیم را تنها مطالعه کند و ببیند که شخصیت جیم چه ویژگیهایی دارد. زمانیکه او با شخصیت جیم آشنا شد سازندگان سریال قبول کردند که از او برای حضور در این نقش پس از اتمام آزمونهای بازیگران حاضر در محل آزمون، تست بگیرند. فاجعه اصلی زمانی رخ داد که کرازینسکی در زمانیکه در سالن انتظار منتظر بود نوبت او شود با فردی غریبه روبهرو شد، مردی که در سالن نشسته بود درحال خورد یک سالاد بود که از جان سؤال کرد که آیا او برای آزمون خود نگران است یا خیر که جان کرازینسکی اینگونه جواب او را داد: «نه، حقیقتا اصلا نگران آزمون خودم نیستم، درنهایت یا نقش را میگیرم یا خیر ولی نکتهای که من را بهشدت نگران میکند خود سریال است. من نسخه بریتانیایی این سریال را بهشدت دوست داشتم و مطمئن نیستم که آمریکاییها موفق شوند آن را بهخوبی بهتصویر بکشند؛ آنها یک استعداد ذاتی در خراب کردن فیلمها و سریالهای خوب دارند که این من را نگران میکند و اصلا دوست ندارم بهخاطر آنها کیفیت سریال The Office زیر سؤال برود. علاقه من به آن سریال بهقدری است که اگر در نسخه آمریکایی آن حضور پیدا کنم و این سریال به یک فاجعه تبدیل شود، نمیدانم چگونه با خود کنار بیایم».
اما شاید بگویید که چون Pam جز شخصیتهای اصلی داستان است اینگونه به جزئیات شخصیتی وی توجه شده است، که در جواب شما باید بگویم خیر. حتی شخصیتهای جانبی و غیراصلی سریال نیز سیر شخصیتی خاص خود را دارند و تغییرات زندگی باعث نمیشود ثبات شخصیتی خود را در طول سریال از دست بدهند. همین امر باعث میشود شما با شخصیتهای ارتباط برقرار کرده و در طول نه فصل آنقدر برایتان مهم شوند که وقتی قرار است در یک فصل اتفاقی برای آنها بیفتد، ساعتها به مانیتور سیاه خود خیره شده و زار زار گریه کنید.
جرویس وظیفه ایفای نقش مدیر این اداره به نام دیوید برنت را بر عهده داشته و افرادی چون مارتین فریمن، لوسی دیویس و اولیور کریس تیم بازیگری را تکمیل میکنند. او و مرچنت در طول سریال به ایدههایی چون تنبلی کادر اداری سازمانها، اعمال و رفتار روزانه انسانها، سرخوردگی، خودخواهی و شهرت میپردازند. آنها برای ساخت این اثر الهامات فراوانی از یک سیتکام مشهور بریتانیایی به نام Fawlty Towers گرفتند. این سریال در زمان پخش خود موفق به جلب نظر مخاطبان نشد اما به مرور توانست به یکی از تاثیرگذارترین آثار تلویزیونی تاریخ تبدیل شود. امروزه اقتباسهای متعددی از این سریال در کشورهای مختلف ساخته شده که از بین آنها میتوان به فرانسه، آلمان، کانادا، هند و البته آمریکا اشاره کرد.
لازم به ذکر است که این موضوع باز هم منحصرا به شخصیتهای اصلی سریال اشاره ندارد و انتخاب بازیگران مهمان نیز با تیزهوشی خاصی صورت گرفته است به گونهای که حتی بازیگرانی که یکی یا چند قسمت در سریال حضور دارند بتوانند با بازی بی نقص خود فورا به عضو جدید از خانواده ی داندر میفلین تبدیل شوند. شاید بهترین مثال برای نشان دادن این موضوع شخصیت هالی باشد. بعد از اینکه نماینده منابع انسانی شرکت مجبور به ترک شغل خود میشود، سریال برای جایگزینی شخصیت توبی شخصیتی موقت را در سریال معرفی میکند به نام هالی. حضور هالی در سریال و عاشق شدن مایکل با دیدن وی باعث به وجود آمدن یکی از ماندگارترین و شاید حتی دردآورترین خطوط داستانی سریال اداره میشود. همین موضوع وسواس شدید سازندگان برای انتخاب بازیگران را نشان میدهد.
انتخاب ده قسمت برتر از بین 221 اپیزود یک سریال خوشساخت مانند The Office کار آسانی نیست. بسیاری از قسمتهای دیگر این مجموعه چون Booze Cruise، The Deposition، Diversity Day، Happy Hour و Scott’s Tots آثاری ارزشمند بوده و نقشی مهم در پرداخت شخصیتهای آن دارند. دلیل انتخاب اپیزود Business School در این میان نقش قابل توجه آن در پیشبرد خطوط داستانی است. سکانس بین پم و مایکل در این قسمت را میتوان یکی از بهترینها در کل سریال دانست. علاوه بر این درگیری دوایت و سایر اعضای اداره با یک خفاش منجر به خلق برخی از خندهدارترین دقایق تاریخ تلویزیون میشود.
همین چند روز پیش بود که عکسی از متیولانگفرد پری بازیگر نقش چندلر در سریال فرندز دیدم. هرچند کمی پیر شده بود و دیگر اثری از صورت بشاش چندلر بینگ جوان نبود، اما هنوز هم چشمانش میدرخشید و گویی داستانهای جدیدی از چندلر برای تعریف کردن داشت.
چندلر شخصیت نسبتا آرام اما شوخ طبعی دارد. او با شوخیهایش بین دوستانش معروف است. اما گاهی استعاره های او در بین دوستانش درک نمیشود و همین موجبات خشم چندلر سریال فرندز را فراهم میکند. ز
ندگی خانوادگی چندلر هم از لحاظ عجیب بودن دست کمی از فیبی ندارد. مادرش نویسنده داستانهای جنسی است و پدرش همجنسگرا است. چندلر هرگز نمیتواند پدر و مادرش را در کنار یکدیگر تصور کند و حتی در روزهای شکر گذاری ترجیح میدهد پیش دوستان خود باشد. هر چند به روز شکرگذاری نیز اعتقادی ندارد.
چندلر در فصلهای ابتدایی سریال فرندز به عنوان تحلیلگر ارشد در یک شرکت مشغول به کار است، اما او نیز مانند تمام دوستانش در طول سریال بحرانهای کاری خاصی را سپری میکند. او تصمیم میگیرد از کار خود کناره گیری کند و به دنبال شغل مورد علاقه اش برود. چندلر هرچند زندگی عاطفی موفقی ندارد و نمیتواند با زنان ارتباط موثر ایجاد کند، اما در نهایت موفق به پیدا کردن عشق واقعی اش میشود.
بر هیچ کسی پوشیده نیست که مهمترین فاکتور موفقیت سریال فرندز به دلیل کارگردان و تهیه کننده بسیار کار بلد این سریال است.
یکی از اتفاقات جالب در سریال فرندز این است که علاوه بر حضور بازیگران اصلی سریال، بازیگران مطرح دیگری مانند براد پیت به عنوان مهمان افتخاری در این سریال هرچند کوتاه اما نقش آفرینی کردند.
بر هیچ کسی پوشیده نیست که مهمترین فاکتور موفقیت سریال فرندز به دلیل کارگردان و تهیه کننده بسیار کار بلد این سریال است.
یکی از اتفاقات جالب در سریال فرندز این است که علاوه بر حضور بازیگران اصلی سریال، بازیگران مطرح دیگری مانند براد پیت به عنوان مهمان افتخاری در این سریال هرچند کوتاه اما نقش آفرینی کردند.
سریال کمدی خارجی دوستان یک سبک زندگی است؛ زندگی شش زن و مرد جوان که به نوعی بسیار شبیه خود ما هستند. در این سریال داستانهای شکست و یا موفقیت خیلی دور از ذهن ساخته و پرداخته نشده است. همه ما در دوران خاصی از زندگی خود ممکن است از این بحرانها عبور کرده باشیم.
این سریال به ما می آموزد بعد از هر بار زمین خوردن، اگر یک دوست خوب در کنار خود داشته باشیم، قطعا دوباره میتوانیم برخیزیم.