چرا باید سریال Vikings را ببینیم؟
طرفداران مجموعه تلویزیونی محبوب (وایکینگ ها) وایکینگ ها در پیچ و خم نقاط ضعف سریال (البته پس از فصل های اول) هر قسمت و هر فصل گم شده بودند و می خواستند سریال به شکوه و قدرت سابق خود بازگردد . ای کاش این نمایش مانند گذشته خوب بود ، اگرچه اعتراف می کنم (فصل گذشته!) اوضاع نسبت به چندی پیش بهتر است ، اما می توانیم بگوییم که اگر وایکینگ ها سرانجام دوباره جایگاه و جلال و عظمت خود را در شما پیدا کردند آخرین ماجراجویی ، کمی کنایه آمیز است.
وایکینگ ها هنوز اروپایی ها را می ترساند. چیزی شبیه مغول ها برای ایرانیان. اما امروزه به لطف دانش باستان شناسی که در نتیجه کاوش های باستان شناسی و تحقیقات مورخان به دست آمده است ، دیدگاه ما نسبت به این قوم تغییر کرده است. اکنون می دانیم که اکثر قبایل که در مناطق سردسیر شمال اروپا زندگی می کردند تهاجمی نبودند ، بلکه به کشاورزی و تجارت مشغول بودند.
به طور کلی ، پس از تماشای مرگ راگنار و همچنین شنیدن پیشگویی متوجه شدیم که پایان سریال ، چه بخواهیم و چه نخواهیم ، در واقع با بسته شدن پرونده پسران راگنار به پایان می رسد. تردید برانگیز است که چرا یک فالگیر می تواند آینده را به خوبی و با دقت ببیند. همچنین ظاهر این شخصیت در قالب شبح در کنار دیگر شخصیت های زنده دنیای سریال. سریال وایکینگ ها مانند بازی تاج و تخت خیالی نیست. با این حال ، جزء برجسته سریال که می تواند با تخیل و تخیل مرتبط باشد ، حضور یک فالگیر و در واقع پیش بینی های این شخصیت مرموز در سریال ، از مرگ لاگرتا تا پایان سریال است. نمادها بدون خطا ظاهر می شوند. به همین دلیل است که ما واقعاً نمی خواهیم پایان داستان را در فصل آخر درک کنیم. ما فقط می خواستیم مرگ هر شخصیت را ببینیم. حتی ایوار در پایان فصل می خواست بداند چه نوع مرگ در انتظار او است ، اما فالگیر حتی یک بار از گفتن حقیقت امتناع می ورزد. در واقع ، نویسنده نمی خواست پایان سریال را با جزئیات برای بیننده خراب کند ، که می توان آن را یک تجربه دلپذیر دانست.
ما با نوشتن بد ، بیش از حد سیاست و داستانهای ناخوشایند ، البته با انگیزه های گیج کننده شخصیت و توطئه های پراکنده و اجباری که طی چند فصل گذشته ما را در ناامیدی تنها گذاشته است ، نبرد داشته ایم. ...
اما مهمترین عامل جذابیت نمایش ، خط داستانی جدید آن است. داستانی قومی که موضوع بسیاری از فیلم ها ، مستندها و برنامه ها درباره جنایات آنها بوده است و این بار در سریال وایکینگ ها آنها را از زاویه ای متفاوت می بینیم.
اکنون ، برای اولین و آخرین بار ، طرفداران می توانند به جای دریافت قسمت های هفتگی ، همه قسمت های وایکینگ ها را با هم بارگیری و تماشا کنند. انتظار هفتگی برای قسمت ممکن است از تعلیق که به طور سنتی در هر قسمت بوده جلوگیری کند ، اما با این وجود ، کند شدن شعله نمایش در فصل آخر آن پایان رضایت بخش و حماسی را برای طرفداران نشان داد که با صبر و حوصله منتظر آن بودند. ...
علی رغم اینکه ما مشتاقانه قسمت های فصل پنجم را به دلیل خشم و هیجان دنبال کردیم ، سریال "وایکینگ ها" در فصل ششم بسیار خسته کننده است. به نظر می رسد که داستان بیش از 20 قسمت نبود. از یک سو ، آیوار را می بینیم که در ابتدا در جنگ داخلی کیف در روسیه شرکت داشت و از سوی دیگر ، بیورن رویتن را می بینیم که از جنگ و خونریزی خسته شده و جهت جدیدی را در اندیشه پیدا می کند. با شروع از فصل چهارم ، ما کاملاً احساس می کنیم که هر یک از ویژگی های راگنار در یکی از فرزندان او کاشته شده است و به همین دلیل هر شخصیت با نوع خاصی از رفتار مشخص می شود. با این حال ، فصل ششم وایکینگ ها می تواند از نظر اطلاعات طرح ما را شگفت زده کند. حداقل در آخرین فصل ، حداقل در یک مکان از داستان ، ممکن است از دیدن چیزی هیجان زده شویم.
دنباله مرگ راگنار به همان اندازه بد و ضعیف بود ، بیورن ریوتن ، پسر شیرین راگنار ، به طرز حماسی تری از دنیای سریال های تلویزیونی خداحافظی کرد. قسمت یازدهم از فصل ششم قطعاً گل سرسبد این فصل است؛ زیرا نه تنها پرونده بیورن رویتن به خوبی بسته شده است ، بلکه احساسات طرفداران سریال نیز به درستی برانگیخته می شود و گفتاری بین بیورن و ایوار در قالب تصویری سورئال شکل می گیرد. سازندگان سریال برای بستن پرونده راگنار کار چندانی نکردند ، اما خوشبختانه آنها از اشتباه خود درس گرفتند و پایه و اساس پایان زندگی بیورن را گذاشتند. بعلاوه ، سایر مرگ های سریال در فصل گذشته بسیار چشمگیرتر از قبل است. به طور کلی ، مهربانی فصل ششم یکسان است؛ زیرا در فصل ششم نکات منفی زیادی وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت.
اما یک نکته مهم و مثبت در مورد وایکینگ ها این است که هیچ عجله خاصی برای به تصویر کشیدن پایان داستان زندگی و پایان شخصیت های آن وجود ندارد ، که یکی از درس های گذشته و حتی برنامه های تلویزیونی دیگر مانند بازی تاج و تخت و لحظه منفی طرف مقابل قسمت مشکوک این بود که شخصیت ها خیلی سریع به تصویر کشیده شدند در وایکینگ ها فصل 6 شاهد پایان های قابل قبولی برای برخی از شخصیت ها هستیم که برخی از آنها ممکن است کمی شما را ناراحت کند.
باید اعتراف کرد که وایکینگ ها در آنجا هستند فصل اول آنقدر خسته کننده است که نمی توانید داستان خود را بیان کنید. یک نکته جالب دیگر و گاهی مسخره کردن وجود دارد که هریک از فرزندان رگنار یکی از ویژگیهای اخلاقی وی را کلیشه ای می کردند ، گویی نویسنده به طور اجباری این احساسات را به آنها القا کرده است ، به عنوان مثال ، فردی مانند بیورن از جنگ. او خسته است و احساس کرامت خود را دارد و دیگری مانند ایوار هنوز به دنبال جنگ است. اکنون در کیف یا جایی دیگر. به همین دلیل است که هر شخصیتی با نوع خاصی از رفتار در حال حاضر قصد دارد به نوعی راگنار را به خاطر بسپارد. با این حال ، فصل ششم وایکینگ ها نیز ترفندهایی را به نمایش می گذارد که می تواند تماشاگران را شگفت زده کند.