مقایسه سریال this is us و سریال Friends
داستان زندگی ما روایتی ست سیاه و سفید،سرشار از تلخی ها و شیرینی های ناپایدار که تجاربی ماندگار به میراث می گذارند. میراثی که می توانند روشنی و تاریکی ببخشند و آرام و ناآرامِ جان باشند. با معرفی سریال this is us همراه باشید.
روانکاوی همواره به دنبال این است که ردپای گذشته را در روابط و رفتارهای کنونی پیدا کند.
گذشتهای که به شکل انگاره های درونی، روابط آینده را شکل می دهند. این سریال چگونگی شکل گیری ارتباطات از گذشته تا حال را به خوبی نمایش می دهد؛ به گونهای که بیننده متوجه چرایی و پشت پردهی اتفاقات می شود.
چالش های زندگی گریزناپذیرند و این ویژگی در چارچوب خانواده و همزیستی با دیگران پر رنگ تر می گردد. «این ما هستیم» در یک جمله، گذرانِ چالش هایی ست که شادی و غم های کوچک و بزرگ به جا می گذارند.
داستان سریال This Is Us حول محور زندگی خانوادهی پیرسون میگردد. خانوادهای که جک و ربکا والدین آن هستند و در آن صاحب فرزندان سه قلو میشوند. داستان از زندگی شخصی هر یک از این خواهر و برادران شروع میشود و با فلاش بک زدن به گذشته گرهها را دانهدانه میگشاید. همین روند روایت در حال حاضر و فلاش بک زدن به گذشته یک ویژگی خارقالعاده برای این سریال به وجود آورده. و آن این استه که گویی نویسنده میخواسته بگوید ریشهی هر یک از این مسائلی که در حال حاضر پیش میآید، در گذشته بوده است.
اين فيلم ساخته ی dan fogelman ،محصول كشور امريكا و در ژانر کمدی-درام می باشد.
بازیگران این مجموعه؛
susan kelechi Watson، در نقش بث
Justin Hartley در نقش کوین
Chrissy Metz، در نقش کیت
Sterling K. Brown، در نقش رندال
Milo Ventimiglia، در نقش جک
Mandy Moore در نقش ربکا
همانطور که گفته شد این سریال سعی داشته است که افراد را به صورت کامل نشان دهد. با توجه به نمایان شدن آمار اختلالهای روانی و حرکت کردن ما از تفکر غالب و کلیشهای اختلال ناآشنا و تاثیر عوامل فرازمینی در اختلالات روانی در عصر مدرنیسم به سمت حقایق علمی، این سریال سعی را بر آن داشته است تا مشکلات افراد (مثل اختلالات) را در زندگی روزمره به تصویر کشیده و علاوه بر بسترسازی برای پذیرش این مشکلات به عنوان بخشی از زندگی، راهی برای کنار آمدن با آنها در اختیار عوام بگذارد. اگر گفته شود راهبردها و رفتارهای ناسازگار در تمام انسانها وجود دارد سخنی به گزاف نرفته است و قید با اهمیت بعدی این است که در بیش از نیمی از ما این رفتارهای ناسازگار در برههای از زندگی تبدیل به اختلال میشود. لذا جا دارد این مهم که «هر فردی نقصهای منحصر به خودش را دارد» برای ما درونی شود. طیف گستردهای از انواع اختلالها مثل اختلالهای خوردن، نوشیدن، پانیک اتک (حملات هراسی)، اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) تا افسردگی در این سریال به نمایش درآمدهاند؛ از این نظر میتوان این فیلم را یک فیلم روانشناختی نیز به حساب آورد. افرادی که دارای این اختلالات هستند در این سریال برچسب بیمار یا به اصطلاح داغ (Stigma) را از طرف دیگران دریافت نمیکنند بلکه دیگران میکوشند تمام جنبههای فرد را که “اختلال” بخشی از آن است ببینند. مزیت این امر این است که فرد دارای اختلال دیگر از داشتن چنین خصوصیتی احساس گناه نمیکند و فشار اجتماعی کتمان اختلال از روی او برداشته میشود. کوین در اواسط فصل ۲ درمییابد که مشکل نوشیدن او به گونهای ارثی است و رندال متوجه میشود حملات پانیک او در پدرش نیز وجود داشت. علتیابی اختلالهای روانی با توجه به پیشرفت محدود علم در این زمینه چندان نکته مفیدی در پی ندارد ولی برخلاف دیدگاههای غایتنگری که مسئولیت زندگی را کاملا روی دوش فرد میگذارند، پذیرش این که فرد به صورت جسمی مستعد بیماریها و بدکارکردیهایی است میتواند باری را از دوش فرد بردارد.
زنی که حالا بعد از جنگ به خونه بر می گرده و برگشتش به خونه با خاطراتی پر از درد و رنج همراهه.با روحیه ای ویران شده باید شاهد این باشه که هزار و پونصد دلاری که حالا برای تعمیر آبگرمکن خونشه، خون بهای آدم هایی بود که ناخواسته در جنگ کشته شدند و به خونواده هاشون پرداخت شد. و افسردگی که با درگیر بودن با این ماجراها از راه میرسه.
و زمانی که این زن برای دوره های ترک الکل و روانشناسی اقدام می کنه از طریق برادر جک به پیرسون ها متصل میشه.
شاید با مفهوم “نیمه تاریک وجود” از دبی فورد آشنا باشید؛ شخصیتهای این سریال هر کدام نیمه تاریکی در خود دارند که برای مدت کوتاهی سعی میکنند آن را مخفی و جدا از خود نگه دارند، شاید به امید این که خود به خود خوب شوند! کوین سعی میکند مشکل نوشیدن و اعتیاد به داروهای مسکن خود را مخفی نگه دارد؛ کیت هر بار که رژیمش را ترک میکند جوری رفتار میکند که انگار هنوز طبق رژیم پیش میرود و رندال که مشکل استرس دارد و مدام به همسر خود میگوید حالم خوب است؛ ولی مشکل هیچ کدام از آنها اینگونه حل نمیشود. به دوش کشیدن بار مخفی نگه داشتن و جدا کردن خود از مشکلشان از آنها انرژی میگیرد و این خود به چرخه باطل غرق شدن در مشکل کمک میکند. آنها زمانی میتوانند با مشکل خود کنار بیایند و تا حدی آن را کنترل کنند که در قدم اول آن را بپذیرند تا وارد پروسه درمان شوند. موضوع قابل توجه دیگر این است که افراد مشکلات خود را ابراز میکنند و از روابطشان در خانواده، اطرافیان و عزیزان کمک میگیرند.
سکانسی از سریال هست که رندال برای آرام کردن پدرش از نمونههای نژادپرستی غیرمستقیمی میگوید که در یکی از گرانقیمتترین مناطق نیوجرسی و به عنوان فرد نسبتا شناخته شدهای از محله زندگیاش روزانه با آنها مواجه میشود. هیچ لحظهای از مکالمه بین این دو کاراکتر شکلی شعارگونه و سخنرانیطور نداشته و به سادگی نشان میدهد شکلهای نهانی از تبعیض هم وجود دارد که شاید تا به امروز متوجه آنها نشده باشیم. برای درک موضوعات اجتماعی سریال هم نیازی نیست لزوما در آمریکا زندگی کنید یا با فرهنگ آن کشور آشنا باشید چرا که تقریبا تمامی آنها به شکل دیگر یا حتی یکسانی در ایران و دیگر کشورها وجود دارد.
جمعبندی نهایی
این نمایش شگفتانگیز از روایتهای داستانی جذاب و گیرا، مسیر هر کاراکتر، تمام بالاوپایینهای آن، و افراد تاثیرگذار بر کاراکترها را به دقت و با جزئیات بررسی میکند، و نیز در این سریال شاهد هستیم که چطور کودکان با مفهوم مرگ آشنا میشوند.
با شوک ناگهانی از دست دادن عزیزان (جک پیرسون در این سریال) و پیچیدگی مرگی اجتنابناپذیر که بر گستره کامل یک خانواده تاثیر میگذارد، و رندال نیز که در این بین به دنبال شجره خانوادگی خود میرود.
در این سریال شاهد نمایش تصویری خواهید بود کامل و زیبا از اینکه ویلیام که بود، جک که بود، و چگونه کاراکترهای دیگر آماده و ساخته و پرداخته شدند و نیز چه خاطراتی در بین این شخصیتها زنده مانده و چه خاطراتی برایشان همیشه تازگی دارد و در زندگی فعلیشان نمود و جریان پیدا کرده است.
سریال «این ما هستیم»، به معنای واقعی کلمه درباره «خانه و خانواده» است.
از سریال افسانه ای Friends به عنوان یک اتفاق منحصر به فرد در تلویزیون یاد می شود. در این یادداشت ، زومجی به برخی از دلایل موفقیت سریال می پردازد.
اما بیایید از خود جلو نرویم. چه ویژگی هایی دوستان را به تجسم رویایی و سرزنده زندگی تبدیل کرده است؟ بزرگترین جذابیت و دلیل محبوبیت Friends شخصیت های او بودند. این مجموعه از اولین کمدی هایی بود که زندگی گروهی از جوانان زیبا ، باحال ، خنده دار و با نشاط در این شهر را به تصویر می کشد. این به سرعت دوستان را در مقایسه با کمدی های دیگری که متمرکز بر یک خانواده یا یک شخصیت اصلی بودند ، در موقعیت ویژه ای قرار داد. در عین حال نامگذاری شخصیت اصلی و ستاره اصلی در Friends فایده ای نداشت. هر شش شخصیت سریال مورد توجه یکسان قرار گرفتند و نویسندگان نتوانستند تمایزی بین آنها قائل شوند. هرکدام داستان ها ، شخصیت ها ، نشانه های برجسته و قسمت های خاص خود را داشتند که با تعادل خارق العاده ای روایت می شدند.
در زمانی بود که این مجموعه هرگز رفتارها و ویژگی های شخصیتی شخصیت ها را نمی شکست ، در عوض نه تنها آنها را در طول داستان کاوش و پرورش می داد ، بلکه به آنها پایبند بود و اخلاقیات شخصیت ها را از زوایای مختلف نشان می داد. به عنوان مثال ، ممکن است خانه مانیکا در ابتدا یک مسخره باشد ، اما معلوم می شود که این اخلاق است که او را به یک خانه دار و مادر خوب تبدیل کرده است. یا شاید همه ما تفکر کم حرف را دوست داریم ، اما با گذشت زمان مشخص می شود که چنین رفتاری ، با وجود ویژگی های خوبش ، خالی از اشکال نیست. برای کسانی که نمایش را ندیده اند ، این توصیف ها داستان یک داستان پیچیده داستان را روایت می کند ، اما در واقع ، یک ویژگی که به سرعت توجه بیننده را به خود جلب کرد ، شخصیت این شخصیت بود که در سادگی آن چشمگیر بود. راس گلر: مردی که دایناسورها و وسایل آنها را دوست دارد. جوی: پسری در پوست یک مرد. چندلر: یک کارمند بامزه و کنایه آمیز. مانیکا: آشپز بیکار. فیبی: ماساژور باحال و باهوشی که به معنای واقعی کلمه عجیب است و راشل: دختری شیرین که معلوم می شود در یک کافه پیشخدمت است و سپس به مد و لباس معتاد می شود. تعداد زیادی از شخصیت های اصلی و طیف گسترده ای از خصوصیات شخصی آنها به همه بینندگان اجازه می دهد حداقل با یکی از آنها تعامل داشته باشند.
ویژگی دیگر Friends که به ندرت در مجموعه های طنز طولانی بدست آمد این بود که چنین مسائلی شامل اصطلاحاً "افت کیفیت" و "بعضی از فصل ها بد نیست" نبود. همانطور که اکثر منتقدان اتفاق نظر دارند ، دو یا سه فصل اول Friends از تمام پتانسیل قالب کمدی sitcom استفاده می کنند و گرچه فصل های بعدی به اندازه سه فصل اول منحصر به فرد نیستند ، این قابل درک است و به معنای افت رتبه است. کیفیت محتوای سریال. نه ، اما چون واقعاً بهتر از سه فصل اول سریال غیرممکن است. دوستان ، پس از سالها ، نشان دادند که در برابر "منسوخ شدن" مقاوم است. مهم نیست که چند بار اپیزودهای این سریال را تماشا می کنید و حکایت های معروف و لحظات کلاسیک سریال را حفظ می کنید ، اما Friends هرگز از خنده دار بودن خود متوقف نمی شوند. به همین دلیل دوستان بهترین درمان برای افسردگی ، غم و اندوه در نظر گرفته می شوند. به نظر می رسد که چندلر ، مانیکا ، جوی ، فیبی ، راشل و راس بهترین دوستان همه ما هستند. کسانی که هیچ یک از ما را فراموش نمی کنند و می توانیم در شادترین و دردناک ترین لحظات زندگی روی آنها حساب کنیم.