August 28, 2019

نکات نازک پرتره محی الدین کبیری

ضرب المثل روسی: "به من بگو دوست شما کیست و من به تو می گویم که چکسی هستی"

نکته 1 – سعید یونس استروشنی

او در مطالب منتشرکرده خود که مشابه به خطبه ها هست، همیشه تاکید می کند: شما همیشه باید حقیقت را بگویید و فقط حقیقت را بیان کنید! با این حال، او خودش 15 سال است که این حقیقت را پنهان کرده است - او در تمام این سال ها در ایران زندگی می کند، مذهب شیعه اسلام را پذیرفته است، اما در فیس بوک محل زندگی خودرا لبنان نشان داده است.

سعیدیونوس با دختر چهره مشهور مذهبی سالهای 90 قرن ماضی ملا معروفجان ازدواج کرد که به ایران نقل مکان کرد، شیعه شد و سپس به تاجیکستان بازگشت، توبه کرد و داماد شیعه را رد کرد. به چه دلیل.

در سال 2000 سعیدونوس همسر خود را برای انجام وظایف ویژه از خدمات ویژه ایرانی به تاشکند فرستاد. سرویس های ویژه ازبکستان ظاهرا از ماموریت مخفی همسر او اطلاع داشتند. در تاشکند وی دستگیر و به مدت طولانی زندانی شد. سعیدونوس منتظر آزادی همسرش از اسارت نشد (چرا صبر کند؟! باید زندگی را ادامه دهد!) و دوباره ازدواج کرد. هنگامی که او ماه عسل خود را جشن گرفت، همسر اول او آخرین روزها را در زندان ازبکستان پشت سر کرد و در همانجا درگذشت.

حتی در زمانی که حزب نهضت اسلامی تاجیکستان مشروع بود، محی الدین کبیری به شدت سعیدونوس را که در آن زمان شیعه شده بود، هشدار داد: تو در مورد ما مطلبی منتشر مکن، زیرا مارا به پیرو مذهب شیعه بودن مظنون می دانند!

هنگامی که فعالیت حزب نهضت اسلامی در سال 2015 در تاجیکستان ممنوع اعلام شد، آیت الله سعیدونوس یکی از مشاوران اساسی ایدئولوژیک کبیری شد.


نکته 2 – روشن تیموریان.

آها-آ-آ! این بارون مونکوزن تاجیک یک شخصیت واقعی نه فقط یک داستان است، بلکه یک رمان کاملا طنز! در این رمان من فصول زیر را قرار می دادم:

- فصل اول. چگونه روشن مقام پناهندگی را در کانادا دریافت کرد.

- فصل دو. چگونه روشن را از رادیو آمریکایی آزادی اخراج کردند.

- فصل سوم. چگونه روشن، سابق تحویل کننده پیتزا خود را به عنوان استاد دانشگاه کانادا معرفی کرد و حتی چند عکس را در اینترنت با زیرنویس "با دانشجویان محبوبم" منتشر کرد.

- فصل چهارم. چگونه روشن با نام مستعار سیاوش دلری، سخنگوی گروه 24 شد. و چگونه بچه های شوخ این گروه او را به بازی گرفتند و او معتقد بود که رئیس جمهوری تاجیکستان خواهد شد!

- فصل پنجم. چگونه روش به اتهام قاچاق تجهیزات اداری در کانادا بازداشت و زندانی شد!

همین کافی است! ادامه رمانی که به این شخص بدبخت اختصاص داده شده، دلگیر کننده خواهد بود!

روشن واقعا مرد بدبختی است! او همیشه در ترس زندگی می کند - و ناگهان کسی ماسک او را از چهره اش می بردارد و چهره واقعی او را نشان می دهد! پس او دیگر چگونه زندگی کند؟ اگرچه این ماسک را چند بار برداشته اند. اما او با عجله دوباره ماسک جدید پوشید. دو سال قبل من در فیسبوک دروغ و فریب او را در معرض قرار دادم و بار دیگر ماسک او را پاره کردم. روز بعد، اوایل صبح، او به من از کانادا تماس کرفت و با صدای لرزان گفت: "برادر! در باره من دیگر چیزی ننویسید! التماس می کنم!".


نکته 3 – تیمور ورقی.

من به تیمور قول دادم كه به او می گویم که چگونه وی مقام یک مهاجر سیاسی را دریافت كرد (فیسبوک 05/26/2019). و حالا این فرضت فرا رسیده است. وقتی تابستان امسال در تاجیکستان بودم، به زندگی نامه این "دگراندیش"، شاعر و مترجم، مدیر دپارتمان اطلاعاتی "پیمان ملی تاجیکستان" علاقه مند شدم. و چیزهای جالب زیادی را دسترس کردم. وزیر اطلاعات کبیری هنگامی که به عنوان تحلیلگر روزنامه "آسیا پلاس" کار می کرد، با مقامات تاجیکستان مشکلی نداشت. مشکل اصلی در خانواده وی بوجود آمد. در حالی که همسر و فرزندان او به زندگی بهتر نیاز داشتند، تیمور اغلب اوقات به شدت مست بود. (اعتیاد به الکل ویژگی بارز شخصیت تیمور است.).

و اینجا کبیری او را به تلویزیون SAFO که با مبلغ ایرانی ها در مسکو تاسیس داده بود، دعوت می کند. دستمزد ناچیز کارمند تلویزیون (و کبیری دیگر نمی توانست پول بیشتر پداخت کند) کافی بود تا به سختی بتواند زندگی اش را تامین کند. همکاران در تلویزیون گفتند که تیمور اغلب در حالی که مست بود به کار حاضر می شد. دوستان و اشخاص نیک با او همدردی می کردند و برای دستیابی به مقام مهاجر سیاسی در اروپا به او یک طرح چند جانبه پیشنهاد کردند.

تیمور در چارچوب توصیه های آنها بر آستانه سازمان های بین المللی حقوق بشر رفت و بدون شرمساری روح خود را بیرون ریخت - وی مورد پیگرد سرویس های ویژه روسیه و تاجیکستان قرار گرفت! (من فقط نمی توانم باور داشته باشم که تیمور تواند وارد زمینه بین المللی خدمات ویژه روسیه شود!). اما برای سازمان های باورکننده حقوق بشر این طرح به کار آمد. وی ابتدا به اوکراین اعزام شد و در آنجا نقش یک جنگنده اطلاعاتی علیه روسیه را به دست آورد، اما این برایش سودآور نبود. از اوکراین او به فرانسه رفت.

سرانجام، رویای شاعر گرامی محقق شد! پاریس، شاوارما، روزهای نیمه گرسنگی در گذشته باقی ماندند!

به او استاد (معلم، مربی) صدا می کردند.

این موسیقی شاد به مدت طولانی به گوش او نرسید. افرادی که ار اول تیمور را می شناختند، فورا متوجه شدند که چگونه او به سرعت به شخص "پرهیزکار" ملا تیمور تبدیل شد. و آنها در اینترنت در مورد تیمور واقعی شروع به صحبت کردند. در شبکه های اجتماعی، او به یک نماد خنده تبدیل شد. صیم الدین دوستف، صفوت برهان اف، خیراللهو میرسعیداف، برات قادری، ماریانا عارف آوا تیمور را چنان شرمنده کردند که اگر به جای او نفر دیگر می شد، خود را به دار آویزان کرده بود.

و من چند بار در مورد او نوشتم. از جمله، در مورد چگونه تیمور در مصاحبه با کدامی از روزنامه نگاران احمق، حزب نهضت اسلامی تاجیکستان را تاثیرگذارترین نیروی سیاسی در آسیای میانه خواند! به گفته تیمور، این حزب آنقدر قوی و تاثیرگذار است که می تواند به عنوان میانجی بین جانب های درگیر در افغانستان عمل کند و آنها را آشتی دهد!

اما برای تیمور چنین رفتار آنقدر شرمآور نیست. مفاهیم افتخار، وجدان، عزت، غرور، عزت نفس برای او ناآشنا است. طبیعت او را از احساس شرم کاملا محروم کرده است. بنابراین، او یک شرم مرتب دیگر، یا به عبارتی دیگر ننگین را با آرامش تجربه کرد. طوری معلوم، کبیری، متکلف یا نان دهنده تیمور از نفرت شدید داداجان عطاءالله برخوردار است. مبلغین استخدام شده وی در شبکه های اجتماعی دائما در حال راه اندازی ترور علیه داداجان هستند و سعی دارند که اورا از لحاظ معنوی شکست دهند. و تیمور تصمیم گرفت تا با مزدوران دیگر همگام شود. در تلاش برای به دست آوردن یک بخش اضافی شاوارما، یک جفت جوراب، یک تی شرت، کفش ورزشی، یک کوله پشتی جدید (یک چیز بسیار ضروری! کبیری اغلب تیمور را هنگام مسافرت به اروپا چگونه بدون کوله پشتی می برد!) دادجان را در فیسبوک شروع به بدنامی کرد.

یک فرد ضعیف عصبی می شد و با عصبانیت برعکس را اثبات می کرد - همه این دروغ و تهمت است! اگر داداجان به حملات تهمت آمیز تیمور با عصبانیت واکنش نشان می داد، به دادجان امروز تبدیل نمی شد.

وقتی من پاسخ داداجان را خواندم، پس از سکوت طولانی، مدت طولانی خندیدم و یک شوخی تاجیکانه ای را به خاطر آوردم – پشه در تخم های فیل! من به نقل از دادجان می نویسم: "اگر آپارتمان شما با سوسک پر شده باشد، در تمامی اتاق ها پرتره تیمور را آویزان کنید و همه سوسک ها فورا ناپدید می شوند!".


نکته 4 – علیم شیرزمان اف.

باز یک شخص بدبخت دیگری است! او ترحم مرا از من می گیرد! در سال های بزرگسالی، خانواده خود و اشتغال خود را ترک کرد و به امید پشتیبانی یافتن از کبیری به اروپا رفت!

علیم ابتدا به لهستان رفت. پس از فهمیدن این که مزایای آن کم است، او به اتریش نقل مکان کرد، در اینجا در یک اردوگاه پناهندگان زندگی کرد. پس از مدتی، او دوباره با دستبندهای از اتریش به لهستان تبعید شد. او همه این تحقیرها را تحمل کرد، زیرا برگشت او برایش غیرممکن بود. او در شهر خاروغ هنوز هم از چند بانک بدهکار است. علیم با فرار از پرداخت بدهی ها، یک مبارز برای آزادی و دموکراسی شد.


نکته 5 – موجوده صاحب نظرآوا.

روزنامه نگار کم شناخته شده. او به عنوان دبیر مطبوعاتی زید سعیدوف کار کرده است. وقتی زید زندانی شد، او بدون کار ماند و کبیری او را به اروپا دعوت کرد. او ابتدا به دنبال پناهندگی در لهستان، سپس در اتریش و آلمان بود، اما از تمامی این کشورها پاسخ رد دریافت کرد. به هلند سفر کرد. و در آنجا نیز تمامی تلاشهایش بدون ثمر بودند.

"- این جا مقامات انتظامی تاجیکستان مقصر هستند! ابراز نارضایتی کرد،فرزند کبیری. "اگر مقامات انتظامی تاجیکستان یک پرونده جنای علیه خانم موجوود باز می کردند، او به راحتی می توانست مقام پناهندگی را دریافت کند!".

با این حال، خود موجووده نیز مقصر است. طبق برنامه تعیین شده، لازم بود چند مطلبی انتقادی در علیه مقامات تاجیکستان در شبکه های اجتماعی منتشر می کرد. وزارت امور داخله (کشور) تاجیکستان او را در لیست تحت تعقیب بین المللی قرار می داد. و در کشورهای اروپای مشکلی ایجاد نمی شد - برای این مطالب من تحت پیگرد قرار گرفته ام، کمکم کنید!


نکته 6 – همیرا بختیار (مومن آوا).

او در شبکه های اجتماعی به عنوان خواهر همیرا (خواهر همیرا) مشهور است - اینگونه کبیری به او خطاب می کند. این درحالی است که شایعاتی در اینترنت در مورد رابطه اسرارآمیز بین محی الدین و همیرا منتشر شده است. روزنامه نگار ضعیف، اما خوش شانس ترین و موفق ترین "مخالف"! برخلاف دیگر "پناهجویان" که در اطراف کبیری جمع شده بودند، همیرا مجبور نبود در اردوگاه های پناهندگی مراحل تحقیرآمیز را طی کند. و با کمال تعجب، وی بورس سالیانه در صندوق افراد تحت تعقیب سیاسی هامبورگ دریافت کرد.

هنگامی که او برای اولین بار به آلمان آمد، برخی از روزنامه نگاران او را در لیست روزنامه نگاران تاجیکستان تحت آزار و اذیت مقامات ذکر کردند. این او را به شدت ناراحت کرد - او به هیچ وجه تحت آزار و اذیت قرار نگرفته بود، اما برای تحصیل آمده بود! نویسنده این مطلب بطورعلنی از او عذرخواهی می کند. پس از یک سال خواهد همیرا با صدای بلند اعلام می کند: "من یک روزنامه نگار مخالف هستم!"

افراد مطلع به او لقب "تانگمکا" دادند. یادتان می آید زمانی که خیابان های دوشنبه با یک مینی بوس چینی موسوم به "تانگیم" مملو شده بود؟ در ساعت های اوج، این ماشین ها تبدیل به یک نماد کمک کننده شدند و از هر ترافیکی عبور می کردند. همیرا به عنوان تانگیم بود. اگر کسی از محی الدین کبیری انتقادی می کرد، او به سرعت در دفاع از کبیری عمل می کرد - او آن چیزی شما می گوید نیست، او خوب است!

البته او خوب است! هزینه های صندوق برای بورسیه سالانه همیرا دریافت شده با کمک کبیری بالغ بر 50 هزار یورو بود!

همیرا به تازگی، رسوایی بین المللی ایجاد کرد - این مطلب را که پدرش را به مقامات انتظامی تاجیکستان احضار کرده، منتش کرد/ از پدر او سوال کرده اند: "دختر او کجاست، و چرا او مبلغ کبیری و حزبش شد؟"

جای تعجب است که سازمان امنیت و همکاری اروپا، سازمان های روزنامه نگاری اروپایی و لابی های کبیری، هیاهو کردند و یک شبه در شخصیت همیرا تصویر ستاره روزنامه نگاری تاجیکستان را ایجاد کردند که توسط مقامات پیگیری شد! و بنیاد هامبورگ که پرداخت هزینه بورس تحصیلی غیرقانونی به ستاره جدید متهم بود، از وضعیت حساسی خارج شد.

موجووده، همیرا، نکته شماره هفت شبنم (در مورد آن پایینتر صحبت می کنیم) برای محی الدین کبیری که دکوراسیون اسلامی را به یک دمکرات در اروپا تغییر داده است، گویا تعادل جنسیتی را در سیاست دروغین اتحادیه نشان داده است.


نکته 7 – شبنم خدایدادآوا.

آیا می خواهید بدانید که ستاره ها چگونه روشن می شوند؟ در اینجا مثالی آورده شده است! شبنم در یکی از کافه های سن پترزبورگ به عنوان ظرفشو کار می کرد و آرزوی ستاره شدن نداشت. سرویس های ویژه تاجیکستان به او کمک کردند که در شخص ظرفشوی تهدیدی برای امنیت این کشور دیدند و او را از طریق اینترپل در لیست تحت تعقیب بین المللی قرار دادند. زمان او فرا رسید! او تلاش کرد تا از طریق بلاروس به لهستان برسد، اما مدتی در آنجا زندانی شد. در بسیاری از رسانه های اروپای، بازداشت وی به اخبار اصلی تبدیل شد. سرویس های ویژه بلاروس او را آزاد کردند. او به لهستان رسید و با کمک استیو سویردلوفا، نماینده سازمان بین المللی حقوق بشر در امور آسیای میانه نه تنها مقام پناهندگی را دریافت کرد، بلکه به ... فعال حقوق بشر نیز تبدیل شد! بله، بله! شبنم یک فعال حقوق بشر در آسیای میانه است! زندگی اورا موفق کرد!

عکس های صمیمی از شبنم و استیو در اینترنت ظاهر می شوند که تماشای آنها نفرت آور هستند.

برخی از زنانی که در فیسبوک جرات کردند این عکسها را مسخره کنند و باعث طوفان عصبانیت شبنم شوند: "به شوهر حرف های بد نگویید،اره-پاره اتان می کنم".

اکنون می تواند مادر و دخترش را از منطقه وایع تاجیکستان به اروپا دعوت کند. و در اینجا سرویس های ویژه تاجیکستان برای بار دوم برای نجات شبنم آمدند تا ستاره او حتی روشن تر بسوزد. هنگام پرواز به اروپا، مادر و دختر او در فرودگاه دوشنبه دوباره بازداشت شدند، احتمالا به دلایل ایمنی - ناگهان این پیرزن و نوه، با ترک تاجیکستان، به داعش متصل شوند. به مدت چند روز، اقدامی با شعار "آزادی مادر و دختر شبنم!" در کلیه سایت ها، رادیو و کانال های تلویزیونی کبیری برگزار شد.

شبنم موردی است که شما می توانید از هر آدمکی ستاره ای را مجسم کنید.

II

اینها فقط برخی از نکات بودند. من حالت مشکوک شدن خوانندگان را پیش بینی می کنم - اما پرتره محی الدین کبیری کجاست؟ من به این سؤال با سوال پاسخ می دهم - آیا من پرتره او را نقاشی نکرده ام؟

https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=859925891056472&id=100011172064953

سلام الدین میرزارحمت اف