اختلال شخصیت وابسته در ویرایش دوم DSM
که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد نیز همچنان از هرگونه اشاره ایی به یک اختلال شخصیت مبتنی بر وابستگی خودداری شد. تنها اثر موجود در این نسخه از آنچه که نهایتاً به اختلال شخصیت وابسته تبدیل شد را میتوان در توصیف شخصیت هیستریایی یافت.
در توصیف این افراد بدین مطلب اشاره میشد که آنها اغلب به دیگران وابسته هستند. به علاوه، در توصیف شخصیت منفعل پرخاشگر نیز به وابستگی غیرعادی اشاره شده است. بر اساس این نسخه، رفتار منفعل-پرخاشگر نمایه ایی از رنجش بیمار از ناکامی در یافتن خشنودی و رضایت در رابطه با فرد یا نهادی است که او بدان وابسته است(دیسنی، ۲۰۱۳).
جستجوی روانشناس خوب در تهران
https://drrashn.ir/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D8%AE%D9%88%D8%A8/
نسخه سوم DSM:
که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، اولین نسخه ایی بود که در آن اختلالات شخصیت در محور دوم قرار گرفتند و همچنین این ویرایش، اولین نسخه ایی به شمار میرفت که در آن اختلال شخصیت وابسته به عنوان اختلالی مجزا مطرح شده بود. طبق این نسخه، این اختلال از ملاکهای ذیل تشکیل میشد: ۱) این افراد مسئولیت تصمیمات مهم زندگی خود را به دیگران محول میکنند و در روابط بین فردیشان موضع منفعلی دارند، ۲) نیازهایشان تابع نیازهای اشخاصی است که به آنها وابستهاند، و ۳) فاقد اعتماد به نفسند. ویرایش سوم راهنمای اختلالات روانی به چند دلیل مورد انتقاد قرار گرفت، از جمله این نظر که اختلال شخصیت وابسته و افسردگی همبودی شدیدی با هم داشتند، در حالیکه در مقالات مربوطه دیگر در بهترین حالت رابطه آمیختهای[۱] بین این دو وجود داشته است(بورنستین، ۱۹۹۵).
در گذار از نسخه سوم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به نسخه بازنگری شده این کتاب که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد:
تغییرات قابل ملاحظه ایی صورت گرفتند؛ که از همه مهمتر میتوان بدین موضوع اشاره کرد که ملاکها تا حد زیادی در این نسخه گسترش یافتند. اینکار مفهوم پردازی گستردهتری را در خصوص رفتارها و هیجانات مختلفی که در این اختلال برجسته هستند را ممکن ساخت. به علاوه، ملاک اصلی قبلی، یعنی فقدان اعتماد به نفس، از میان ملاکهای فهرست شده حذف شد. در این جلد، مشخصه اصلی اختلال شخصیت وابسته یک الگوی فراگیر رفتار مطیع و وابسته، که در اوایل بزرگسالی آغاز شده و در شرایط و محیطهای مختلف وجود دارد بود.
برای اینکه فردی واجد شرایط تشخیص گذاری برای این اختلال گردد باید از بین نه ملاکی که در ادامه آمدهاند حداقل دارای ۵ ملاک باشد: این فرد: ۱) قادر به اتخاذ تصمیمات روزمره خود نیست؛ ۲) به دیگران اجازه میدهد تا به اتخاذ تصمیمات مهم زندگی او بپردازند؛ ۳) با دیگران موافقت میکند حتی اگر به نظر برسد که اشتباه میکنند؛ ۴) در آغاز کردن کارها مشکل دارد؛ ۵) به منظور کسب تاییدیه از طرف دیگران، کارهایی را انجام میدهد که برایش ناخوشایندند؛ ۶) تنها ماندن را دوست ندارد؛ ۷) هنگام پایان یافتن روابط صمیمی ویران میشود؛ ۸) ذهنش درگیر ترس از رها شدن است؛ و ۹) بهراحتی از انتقاد یا عدم تایید دیگران میرنجد و آسیب میبیند(دیسنی، ۲۰۱۳)
در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی-آماری اختلالات روانی:
در مقایسه با نسخه سوم ویژگی اصلی اختلال شخصیت وابسته با تغییری اندک به “نیاز فراگیر و افراطی به مراقبت” در این افراد که منجر به رفتار مطیع و چسبنده و ترس از جدایی میگردد، تبدیل شد. در این ویرایش اختلال شخصیت وابسته از هشت ملاک تشکیل میشود که تقریباً عیناً همانهایی هستند که در ویرایش سوم این راهنما ذکر شدهاند، به استثنای ملاک شماره ۹ (بهراحتی آزرده شدن)، که به خاطر همپوشانیاش با سایر اختلالات شخصیت از ویرایش چهارم این راهنما حذف شده است(دیسنی، ۲۰۱۳).
در نسخه DSM5:
نیز نسبت به نسخه چهارم ملاکهای تشخیصی هیچ گونه تغییری نکردهاند، داشتن حداقل ۵ ملاک از ۸ ملاک توضیح داده شده، تشخیص اختلال شخصیت وابسته را ممکن میسازد.
مدلهای روان پویشی در تبیین اختلال شخصیت وابسته
هر چند یکی از دیدگاههای روانتحلیلی که بیش از همه در مورد وابستگی مورد مطالعه قرار گرفته مدل “تثبیت دهانی” فروید است، اما در واقع چندین چارچوب روان پویشی مربوط به این مقوله وجود دارند. این مدلها با توجه به پویاییهای بین فردی و درون فردیای که تصور میشود زیربنای یک جهت گیری خاص به شخصیت وابستهاند، با هم فرق میکنند، اما همه آنها یک نقطه مشترک دارند، این نقطه مشترک تاکید بر روابط اولیه به عنوان سنگ بناهای وابستگی در اختلال شخصیت وابسته هستند(بورنستین، ۲۰۰۵).
نظریه کلاسیک روان تحلیلی در تبیین اختلال شخصیت وابسته
در نظریه کلاسیک روان تحلیلی، وابستگی رابطه تنگاتنگی با رخدادهایی دارد که در طول اولین ماههای زندگی روی میدهند، دورهای که فروید آنرا مرحله دهانی رشد نامیده است. در مدل فروید (۱۹۵۳) سرخوردگی یا ارضای بیش از حد در مرحله دهانی طول دوران نوزادی، منجر به تثبیت دهانی و ناتوانی در حل مسائل رشدیای میگردد که خصیصه این دوره از زندگیاند(یعنی تعارضات مربوط به وابستگی و استقلال). همانطور که فروید اشاره کرده، هرکسی اغلب اوقات با نوعی شخصیت مواجه میشود که صفات خاصی در آن شدیداً برجسته شدهاند.