"چکلیست تشخیص توطئه"
تاریخ نشان داده است که توطئهها گاهی اتفاق میافتد. اما آنها تمایل دارند رویدادهای خاص را با اهداف محدود و کاملاً تعریف شده هدف قراردهند.
آیا تئوریهای توطئه باورهای عجیبی هستند و باید نسبت به آنها شک داشته باشیم؟ از آنجایی که برخی از تئوریهای توطئه درست هستند، نمیتوانیم همه آنها را بیدرنگ رد کنیم. پس چگونه میتوانیم تفاوت بین یک نظریه توطئه درست و نادرست را تشخیص دهیم؟ چه معیار، الگوریتم یا قاعدهای را میتوانیم برای تئوری توطئه اعمال کنیم تا مشخص کنیم که آیا احتمالاً درست است، احتمالاً نادرست است یا غیرقابل تصمیمگیری؟ آنرا بهعنوان یک مشکل تشخیص سیگنال در یک جدول در نظر بگیرید. هدفِ "چکلیست" این است که آیا دادهها، نشاندهنده یک توطئه واقعی یا خیالی است و تصمیم ما در مورد درست یا نادرست بودن سیگنال به ما امکان میدهد یک جدول رسم کنیم.
"الف" نشاندهنده تئوریهای توطئه است که درست هستند و شما به درستی آنها را شناسایی میکنید. به آن "پذیرش صحیح" میگویند.
"ب" تئوریهای توطئهای را نشان میدهد که درست هستند، اما شما به اشتباه آنها را نادرست تشخیص میدهید. به آن "خطای منفی کاذب" میگویند.
"ج" نشاندهنده تئوریهای توطئه است که نادرست هستند و شما عدم صحت آنها را بهدرستی تشخیص میدهید و به آن "رد صحیح" میگویند.
"د" تئوریهای توطئهای را نشان میدهد که نادرست هستند، اما شما به اشتباه آنها را درست تشخیص میدهید. به این معنا که، شما فکر میکنید این تئوری نشان دهنده یک توطئه واقعی است اما اینطور نیست. به آن "خطای مثبت کاذب" میگویند.
بهخاطر داشته باشید که از آنجایی که تئوریهای توطئه بسیار متنوع هستند، هیچ مجموعه معیاری وجود ندارد که بتواند صحت هر نظریه توطئه را بهطور دقیق ارزیابی کند. بنابراین به این جدول بهعنوان یک مسیر اکتشافی فکر کنید - یک قاعده سرانگشتی - راهی برای رسیدن به مشکل ارزیابی حقیقت در مورد ادعایی که شاید اشتباه نیست، اما حدس ما هم بیدلیل نیست.
آنچه در زیر میآید "ده قانون برای تشخیص صحت یا عدم صحت تئوری توطئه" است. هرچه یک نظریه توطئه بیشتر ویژگیهای زیر را نشان دهد، احتمال اینکه یک توطئه واقعی باشد کمتر میشود.
۱: الگوی "اتصال نقاط"
اثبات این توطئه ظاهراً از الگوی "اتصال نقاط" بین رویدادهایی که نیازی به ارتباط علّی ندارند سرچشمه میگیرد. وقتی هیچ مدرکی بهجز ادعای توطئه از این ارتباطات پشتیبانی نمیکند، یا زمانی که شواهد به همان اندازه با الگوهای دیگر - یا تصادفی مطابقت دارد - نظریه توطئه احتمالا نادرست است.
۲: عاملیت
عواملی که در پشت الگوی توطئه قرار دارند، برای انجام آن به نیرویی تقریباً مافوق بشری نیاز دارند. در بیشتر مواقع در بیشتر شرایط، افراد، آژانسها و شرکتها آنقدر که ما فکر میکنیم قدرتمند نیستند. اگر تئوری توطئه شامل عوامل فوقالعاده قدرتمند باشد، احتمالا نادرست است.
۳: پیچیدگی
تئوری توطئه پیچیده است و تکمیل موفقیتآمیز آن مستلزم جمع شدن تعداد زیادی از عناصر در لحظه مناسب و در توالی مناسب است. هرچه عناصر بیشتر درگیر باشند و زمان سکانسی که باید در آن گردهم آیند ظریفتر باشد، احتمال صحت تئوری توطئه کمتر است.
۴: افراد
سه نفر میتوانند زمانی میتوانند رازی را حفظ کنند که دونفر از آنها مرده باشند.
هرچه افراد بیشتری در یک توطئه دخیل باشند، احتمال موفقیت آن کمتر و احتمال صحت تئوری توطئه آن متعاقباً کمتر است. توطئههایی که شامل تعداد زیادی از مردم میشود که همه باید در مورد اسرار خود سکوت کنند معمولاً با شکست مواجه میشوند. مردم ناتوان از بستن دهان و احساساتی هستند. آنها گند میزنند، غالب تهی میکنند، نظر خود را تغییر میدهند و اخلاقیات متفاوت دارند. تئوریهای توطئه مردم را رباتهایی درنظر میگیرند که برنامهریزیشده تا دستورات را اجرا کنند که البته اینطور نیست.
۵:ابعاد
اگر تئوری توطئه دربرگیرنده برخی جاهطلبیهای بزرگ برای کنترل یک ملت، اقتصاد یا نظام سیاسی، بهویژه اگر هدف آن تسلط بر جهان باشد، تقریباً بهطور قطع نادرست است. هرچه توطئه بزرگتر باشد، احتمال شکست آن به دلایل پیچیدگی زیاد بیشتر است.
۶: مصادره بهمطلوب
وقتی تئوری توطئه از رویدادهای کوچکی که ممکن است درست باشند به رویدادهای بسیار بزرگتری که احتمال درستی آنها بسیار کمتر است تغییر میکند، به احتمال زیاد نادرست است. اکثر توطئههای واقعی شامل رویدادها و اهداف بسیار خاصی هستند، مانند تجارت داخلی در وال استریت، تعیین قیمت در یک صنعت، فرار مالیاتی یک فرد یا شرکت، کمک دولت به متحد سیاسی در یک کشور، و حتی ترور رهبر سیاسی کشوری برای گرفتن قدرت یا پایان دادن به یک استبداد.
۷: اهمیت
اگر تئوری توطئه معانی و تفاسیر شومی را به رویدادهای بیاهمیت نسبت دهد، به احتمال زیاد نادرست است. بازهم، بیشتر توطئهها فقط برای کسانی که سود میبرند یا آسیب میبینند، متمرکز هستند و اهمیت دارند. اکثر توطئههای واقعی جهان را تغییر نمیدهند، اگرچه استثناهایی وجود دارد، مانند توطئهای که جنگ جهانی اول را آغاز کرد.
۸: دقت
اگر تئوری توطئه "حقایق" و "گمانهزنی"ها را بدون تمایز بین ایندو و بدون نسبت دادن درجاتی از احتمال یا واقعیت به اجزای ادعای خود درهم آمیزد، احتمالاً نادرست است. توطئهگران بهخاطر گفتن تعداد انگشت شماری از حقایق قابل تأیید در میان بیشماری از حدسیات و فرضیات، بدنام هستند که واقعیت را محو و شنوندگان را گیج میکند تا فکر کنند در این نظریه بیشاز آنچه که هست وجود دارد.
۹: پارانویا
نظریه پردازان توطئه بهشدت و بهطور بیرویه نسبت به همه سازمانهای دولتی یا شرکتهای خصوصی مشکوک هستند، که نشاندهنده فقدان تفاوتهای ظریف در درک چگونگی کارکرد جهان است. بله، گاهی اوقات «آنها» واقعاً قصد دارند شما را بهفنایند، اما نه همیشه. هنگامی که عناصر فوق را در یک تئوری توطئه ترکیب میکنید، تقریباً همیشه آنچه بهنظر یک توطئه سرسام آور است، در واقع یا تصادفی است یا توضیحی بسیار سادهتر دارد.
۱۰: ابطالپذیری
نظریه پردازان توطئه معمولاً از درنظر گرفتن تبیینهای جایگزین امتناع میورزند، تمام شواهد نقض نظریه را رد میکنند و آشکارا تنها بهدنبال شواهد تأیید کننده برای حمایت از آنچه پیشاز این بهعنوان حقیقت تعیین شده است، هستند. بهیاد کارل پوپر - برای خط قرمز ترسیم شده در ابطالپذیری یک نظریه - اگر راهی برای رد یک تئوری توطئه نباشد، احتمالاً نادرست است.
به این عوامل باید یک مورد دیگر اضافه کنیم:
مکان وقوع:
کشور یا جامعهای که ادعا میشود در آن توطئه رخ داده است. دموکراسیهای لیبرال، باز، شفاف و آزاد، بهدلیل وجود دستگاهی برای جلوگیری از شکلگیری گروههای غیرقانونی یا غیراخلاقی برای تقلب در سیستم، انجام توطئه را دشوارتر میکنند. به تمام کنترلها و تعادلهایی که توسط بنیانگذاران ایالات متحده طراحی شدهاند فکر کنید، درحالی که رژیمهای دیکتاتوری و خودکامه از تئوریهای توطئهآمیز استقبال میکنند و حتی امکان شکلگیری و شیوع آنرا فراهم میکنند، و در برخی موارد خود دولت خطرناکترین توطئهای است که شهروندان با آن روبرو هستند. و محققان دریافتهاند که تئوریهای توطئه در این نوع جوامع بسیار بیشتر شایع است، اگرچه به دلیل ترس از سیستم، عدم صحت آنها احتمالأ -هنوز- افشا نشده است.
برگرفته و اقتباس شده از کتاب "توطئه: چرا منطقیها غیرمنطقی را باور میکنند"
"مایکل شرمر"
Conspiracy: Why the Rational Believe the Irrational
Michael Shermer